ماه
ماه
در آغوش شب
به خواب می رود و
من هنوز بیدارم
مگر می شود
بی تو به خواب رفت
خاطره ها صف می کشند به خیالم
و من خمار یک لحظه دیدنت
با من چه کردی؟
هیچ چیز
جای خودش نیست
در تنم لحظه ها تب دارند و
من چه بی تابانه
بر شانه های اسیر شب
تا انتهای گردسوز دلتنگیم
با خیال تو
سفر خواهم کرد ...
#امیر_وجود
در آغوش شب
به خواب می رود و
من هنوز بیدارم
مگر می شود
بی تو به خواب رفت
خاطره ها صف می کشند به خیالم
و من خمار یک لحظه دیدنت
با من چه کردی؟
هیچ چیز
جای خودش نیست
در تنم لحظه ها تب دارند و
من چه بی تابانه
بر شانه های اسیر شب
تا انتهای گردسوز دلتنگیم
با خیال تو
سفر خواهم کرد ...
#امیر_وجود
۴.۴k
۲۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.