صبح بی آفتاب

صبح بی آفتاب
همان شب است
دوباره قصه بگو مادر ...

رسول یونان *
دیدگاه ها (۱)

گفتی که:"چو خورشید٬ زنم سوی تو پر٬چون ماه ٬ شبی می کشم از پن...

تو آمدیو بی آنکه بدانی"خدا"با توبرای منیک بغل شعر نگفته فرست...

اگر نتوانم با تو قهوه بنوشمپس قهوه خانه ها به چه درد می خورن...

چمدانت بزرگ هم که نبود !چگونه با خودبردی تمام من را ...؟؟!

آدمی به "امید" زنده استبه این که دوباره صبح خواهد شد شب،به ا...

@kadejaaa

فرقی نمیکند شب چگونه گذشت، هر صبح دنیا به ما سلامی دوباره می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط