سه پارتی هیسونگ p1
مشخصات ا/ت :
سلام من ا/ت هستم ۲۱ سالمه و معلم یک دبیرستان هستم و دو ساله با آیدل کیپاپ هیسونگ از انهایپن ازدواج کردم .
نشانه راوی •
نشانه ا/ت +
نشانه هیسونگ ×
نشانه جونگوون ÷
نشانه سونو °
نشانه جیک ~
نشانه سونگهون ــ
نشانه جی ``
نشانه نیکی ^
ویو ا/ت :
+ روزی خوبی داشته باشید ( به دانش آموزان )
مبصر کلاس پاشد و دانش آموز های دیگه هم پشتش پاشدن و ادای احترام کردن ( این یک رسم در کره هست که تقریبا مثل همون برپا برجا خودمونه )
+ بچه ها بهتون گفتم که نیازی نیست توی کلاس من این کار ها رو انجام بدین ( به دانش آموز ها ، منظورش ادای احترامه )
از کلاس خارج شدم و به اتاق معلمان رفتم و بعد از جمع کردن وسایلم وقتی داشتم می رفتم جیوو دوست معلمم جلوم رو گرفت
جیوو : ا/ت میای امروز بریم باهم شام بخوریم
+ جیوو امروز نمیتونم بیام میشه بزاری برای یک روز دیگه
جیوو : آخه چرا
جیوو : نه نگو خودم فهمیدم ، با هیسونگ برنامه داری درسته ؟
+ آره ( با لبخند )
جیوو : خب باشه خوش بگذره
+ خیلی ممنون پس فعلا خداحافظ
وقتی داشتم می رفتم
جیوو : وایسا وایسا یادت نره که بعد تو شام مهمونم کنی هااا باشه
+ از دست تو باشه
از مدرسه خارج شدم و سوار ماشینم شدم و برای خرید وسایل به فروشگاه نزدیک خونه رفتم ، بعد از خرید کردن رفتم خونه و بعد از اینکه لباس هامو عوض کردم رفتم سراغ آشپزی
+ خب بزار امروز شام غذای مورد علاقه هیسونگ رو درست کنم امروز هم گفته که یکم زودتر میاد
+ هیسونگ عاشق رامنه پس رامن درست کنم با کلی غذای خوشمزه دیگه
شروع کردم به درست کردن غذا و رامن
بعد از مدت طولانی ای آشپزی .......
+ خب اینم از آشپزی حالا تا وقتی که هیسونگ بیاد یکم برم و روی مبل استراحت کنم
رفتم و روی مبل نشستم
+ یعنی ساعت چنده ؟ ( درحالی که داره به ساعت خونه نگاه میکنه )
+ چی واقعا به این زودی ساعت ۷ شد زمان چقدر زود زود میگذره ( با تعجب )
+ حتما هیسونگ دوباره دیر میاد پس بهتره که خودمو با یک چیزی سرگرم کنم
+ خب حالا چیکار کنم ....... بهتره که فیلم ببینم
تلویزیون رو روشن کردم و شروع کردم به دیدن فیلم
پرش زمانی بعد از تموم شدن فیلم .......
+ خب اینم از فیلمم ، بزار ببینم ساعت چنده
+ چیییی ! چه زود ساعت ۹ شد
+ چرا هیسونگ نیومد ، هیچ وقت اینقدر دیر نمی کرد اگه هم می کرد حداقلش بهم خبر می داد ( با نگرانی )
+ بزار خودم بهش زنگ بزنم
گوش رو برداشتم و به هیسونگ زنگ زدم
• گوشی در حال بوق خوردن
• مشترک مورد نظر پاسخگو نمی باشد لطفا بعد از صدای بوق پیغام بگذارید
+ بزار دوباره بهش زنگ بزنم ( با نگرانی )
• مشترک مورد نظر پاسخگو نمی باشد لطفا بعد از صدای بوق پیغام بگذارید
+ چرا جواب نمیده اون همیشه با اولین تماس جواب می داد اگه هم سرش شلوغ بود حتما بعد تماس اول قطعا جواب می داد
+ نکنه اتفاقی ..... نه نه خدانکنه نباید به این چیزای بد فکر کنم
از روی مبل پاشدم و شروع کردم به قدم زدن
+ یعنی چی شده ( با نگرانی )
+ بهتره که انقدر نگران نباشم شاید اصلا چیزی نشده و کمپانی زیاد نگه اش داشته
+ آها فهمیدم بهتره به جونگوون زنگ بزنم شاید اون بدونه
گوشی رو برداشتم و به جونگوون زنگ زدم
÷ الو سلام زن داداش خوبی
+ سلام جونگوون خوبم ممنون
÷ کاری داشتی ؟
+ میگم هیسونگ الان پیشته ؟
÷ نه چطور مگه
+ تو میدونی کجاست ؟ هر چی بهش زنگ میزنم جواب نمیده
÷ واقعیت منم نمی دونم الان دقیقا کجاست نیکی می خواست بره بیرون تا کمی هوا بخوره که هیسونگ هیونک هم دنبالش رفت تا اونم بره هوا خوری و الان یک ساعتی هست که هنوز نیومدن
+ یک ساعت شده که نیومدن پس چرا دنبالشون نرفتین
÷ زن داداش نگران نباش اون دوتا کلا عادت دارن وقتی میخوان باهم برن هوا خوردی میرن و با هم همه جا رو میگردن بعدشم میاد و همه چی رو با آب و تاب برای ما تعریف می کنن
+ باشه ممنون که گفتی من دیگه قطع میکنم فعلا
÷ باشه خداحافظ
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم با ناراحتی به اتاقم رفتم و سریع لباس پوشیدم
+ درسته که جونگوون گفت نگران نباشم ولی خیلی نگرانم حتما باید ببینم حال هیسونگ خوبه یا نه
سریع بیرون رفتم و سوار ماشینم شدم و به سمت کمپانی شروع به حرکت کردم ، وقتی به کمپانی رسیدیم تا میخواستم وارد بشم که یک بادیگارد جلوم رو گرفت و دستم رو گرفت
بادیگارد : کجا خانم محترم ؟
+ بزار برم داخل مهمه
بادیگارد : همین جوری که نمیشه شما کی هستین ؟
+ من زن لی هیسونگ هستم
بادیگارد : از کجا باید بدونم که شما راست میگین یا نه
~ از من
بادیگارد تا جیک رو دید سریع دستم رو ول کرد
~ سلام زن داداش
+ سلام جیک
+ جیک خواهش میکنم یک کاری کن من برم داخل فوری هست
~ باشه تو برو من اوکیش میکنم
+ مرسی
تا میخواستم برم داخل که دوباره بادیگارد دستم رو گرفت که جیک اومد و دستش رو پس زد .
ادامه پارت بعد ...
سلام من ا/ت هستم ۲۱ سالمه و معلم یک دبیرستان هستم و دو ساله با آیدل کیپاپ هیسونگ از انهایپن ازدواج کردم .
نشانه راوی •
نشانه ا/ت +
نشانه هیسونگ ×
نشانه جونگوون ÷
نشانه سونو °
نشانه جیک ~
نشانه سونگهون ــ
نشانه جی ``
نشانه نیکی ^
ویو ا/ت :
+ روزی خوبی داشته باشید ( به دانش آموزان )
مبصر کلاس پاشد و دانش آموز های دیگه هم پشتش پاشدن و ادای احترام کردن ( این یک رسم در کره هست که تقریبا مثل همون برپا برجا خودمونه )
+ بچه ها بهتون گفتم که نیازی نیست توی کلاس من این کار ها رو انجام بدین ( به دانش آموز ها ، منظورش ادای احترامه )
از کلاس خارج شدم و به اتاق معلمان رفتم و بعد از جمع کردن وسایلم وقتی داشتم می رفتم جیوو دوست معلمم جلوم رو گرفت
جیوو : ا/ت میای امروز بریم باهم شام بخوریم
+ جیوو امروز نمیتونم بیام میشه بزاری برای یک روز دیگه
جیوو : آخه چرا
جیوو : نه نگو خودم فهمیدم ، با هیسونگ برنامه داری درسته ؟
+ آره ( با لبخند )
جیوو : خب باشه خوش بگذره
+ خیلی ممنون پس فعلا خداحافظ
وقتی داشتم می رفتم
جیوو : وایسا وایسا یادت نره که بعد تو شام مهمونم کنی هااا باشه
+ از دست تو باشه
از مدرسه خارج شدم و سوار ماشینم شدم و برای خرید وسایل به فروشگاه نزدیک خونه رفتم ، بعد از خرید کردن رفتم خونه و بعد از اینکه لباس هامو عوض کردم رفتم سراغ آشپزی
+ خب بزار امروز شام غذای مورد علاقه هیسونگ رو درست کنم امروز هم گفته که یکم زودتر میاد
+ هیسونگ عاشق رامنه پس رامن درست کنم با کلی غذای خوشمزه دیگه
شروع کردم به درست کردن غذا و رامن
بعد از مدت طولانی ای آشپزی .......
+ خب اینم از آشپزی حالا تا وقتی که هیسونگ بیاد یکم برم و روی مبل استراحت کنم
رفتم و روی مبل نشستم
+ یعنی ساعت چنده ؟ ( درحالی که داره به ساعت خونه نگاه میکنه )
+ چی واقعا به این زودی ساعت ۷ شد زمان چقدر زود زود میگذره ( با تعجب )
+ حتما هیسونگ دوباره دیر میاد پس بهتره که خودمو با یک چیزی سرگرم کنم
+ خب حالا چیکار کنم ....... بهتره که فیلم ببینم
تلویزیون رو روشن کردم و شروع کردم به دیدن فیلم
پرش زمانی بعد از تموم شدن فیلم .......
+ خب اینم از فیلمم ، بزار ببینم ساعت چنده
+ چیییی ! چه زود ساعت ۹ شد
+ چرا هیسونگ نیومد ، هیچ وقت اینقدر دیر نمی کرد اگه هم می کرد حداقلش بهم خبر می داد ( با نگرانی )
+ بزار خودم بهش زنگ بزنم
گوش رو برداشتم و به هیسونگ زنگ زدم
• گوشی در حال بوق خوردن
• مشترک مورد نظر پاسخگو نمی باشد لطفا بعد از صدای بوق پیغام بگذارید
+ بزار دوباره بهش زنگ بزنم ( با نگرانی )
• مشترک مورد نظر پاسخگو نمی باشد لطفا بعد از صدای بوق پیغام بگذارید
+ چرا جواب نمیده اون همیشه با اولین تماس جواب می داد اگه هم سرش شلوغ بود حتما بعد تماس اول قطعا جواب می داد
+ نکنه اتفاقی ..... نه نه خدانکنه نباید به این چیزای بد فکر کنم
از روی مبل پاشدم و شروع کردم به قدم زدن
+ یعنی چی شده ( با نگرانی )
+ بهتره که انقدر نگران نباشم شاید اصلا چیزی نشده و کمپانی زیاد نگه اش داشته
+ آها فهمیدم بهتره به جونگوون زنگ بزنم شاید اون بدونه
گوشی رو برداشتم و به جونگوون زنگ زدم
÷ الو سلام زن داداش خوبی
+ سلام جونگوون خوبم ممنون
÷ کاری داشتی ؟
+ میگم هیسونگ الان پیشته ؟
÷ نه چطور مگه
+ تو میدونی کجاست ؟ هر چی بهش زنگ میزنم جواب نمیده
÷ واقعیت منم نمی دونم الان دقیقا کجاست نیکی می خواست بره بیرون تا کمی هوا بخوره که هیسونگ هیونک هم دنبالش رفت تا اونم بره هوا خوری و الان یک ساعتی هست که هنوز نیومدن
+ یک ساعت شده که نیومدن پس چرا دنبالشون نرفتین
÷ زن داداش نگران نباش اون دوتا کلا عادت دارن وقتی میخوان باهم برن هوا خوردی میرن و با هم همه جا رو میگردن بعدشم میاد و همه چی رو با آب و تاب برای ما تعریف می کنن
+ باشه ممنون که گفتی من دیگه قطع میکنم فعلا
÷ باشه خداحافظ
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم با ناراحتی به اتاقم رفتم و سریع لباس پوشیدم
+ درسته که جونگوون گفت نگران نباشم ولی خیلی نگرانم حتما باید ببینم حال هیسونگ خوبه یا نه
سریع بیرون رفتم و سوار ماشینم شدم و به سمت کمپانی شروع به حرکت کردم ، وقتی به کمپانی رسیدیم تا میخواستم وارد بشم که یک بادیگارد جلوم رو گرفت و دستم رو گرفت
بادیگارد : کجا خانم محترم ؟
+ بزار برم داخل مهمه
بادیگارد : همین جوری که نمیشه شما کی هستین ؟
+ من زن لی هیسونگ هستم
بادیگارد : از کجا باید بدونم که شما راست میگین یا نه
~ از من
بادیگارد تا جیک رو دید سریع دستم رو ول کرد
~ سلام زن داداش
+ سلام جیک
+ جیک خواهش میکنم یک کاری کن من برم داخل فوری هست
~ باشه تو برو من اوکیش میکنم
+ مرسی
تا میخواستم برم داخل که دوباره بادیگارد دستم رو گرفت که جیک اومد و دستش رو پس زد .
ادامه پارت بعد ...
- ۱۸.۱k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط