مافیای من
#مافیای_من
P:39
(ویو ا.ت)
با دیدن اخمم لبخند رو مخی زد و دستشو از روی شونه ی جونگین برداشت
داشتم با چشمام میخوردمش که با حرف ای ان به سمتش برگشتم
با استرس گفت
ای ان: کیه؟ روحه؟ جنه؟
رومو برگردوندم و به مبل پشت دادم
درحالی که دست به سینه نشسته بودم با پوزخند گفتم
ا.ت: بدتر از اون
ای ان با حرفم با استرس برگشتو با دیدن هیونجین پوکر شد
حرفی نزدو مثل من برگشته به مبل پشت داد
همه سکوت کرده بودن که بنگچان روبه هیونجین گفت
چان: چیزی شده ؟!
دست به سینه گفت
هیونجین: واسه اومدن به خونه ی خودم باید دلیل داشته باشم؟!
با حرفش چان سرشو یه معنی نه تکون دادو با استرس به من زول زد
نگران ری اکشنی بود که قراره نشون بدم
البته حقم داشت
هیونجین: خب داشتین چیکار میکردین؟!
دوباره چان پاسخگو شد
بنگچان: داشتیم فیلم میدیدیم
مبلو دور زدو درحالی که به من زول زده بود گفت
هیونجین: پس منم میبینم
میدونستم برای اذیت کردن من اینکارو میکنه
ناقافل از اینکه منم همین برنامه رو برای اون دارم
(ویو هیونجین)
نگاهمو ازش گرفتم و به ای ان زول زدم
با چشم و ابرو بهش فهموندم که بلند شه و اونم با نگاهی پر از فوش بلند شد🤣🤣🤣
با بلند شدن اون سر جاش نشستم
حالا ا.ت وسط من و فلیکس بود
پایان پارت ۳۹
واسه امروز دیگه بسه زیاد گذاشتم امروز
پارت بعدیم واسه فردا شبه چون فردا یه عالمه کار دارم
دوستون دارم 💫💋❣️
P:39
(ویو ا.ت)
با دیدن اخمم لبخند رو مخی زد و دستشو از روی شونه ی جونگین برداشت
داشتم با چشمام میخوردمش که با حرف ای ان به سمتش برگشتم
با استرس گفت
ای ان: کیه؟ روحه؟ جنه؟
رومو برگردوندم و به مبل پشت دادم
درحالی که دست به سینه نشسته بودم با پوزخند گفتم
ا.ت: بدتر از اون
ای ان با حرفم با استرس برگشتو با دیدن هیونجین پوکر شد
حرفی نزدو مثل من برگشته به مبل پشت داد
همه سکوت کرده بودن که بنگچان روبه هیونجین گفت
چان: چیزی شده ؟!
دست به سینه گفت
هیونجین: واسه اومدن به خونه ی خودم باید دلیل داشته باشم؟!
با حرفش چان سرشو یه معنی نه تکون دادو با استرس به من زول زد
نگران ری اکشنی بود که قراره نشون بدم
البته حقم داشت
هیونجین: خب داشتین چیکار میکردین؟!
دوباره چان پاسخگو شد
بنگچان: داشتیم فیلم میدیدیم
مبلو دور زدو درحالی که به من زول زده بود گفت
هیونجین: پس منم میبینم
میدونستم برای اذیت کردن من اینکارو میکنه
ناقافل از اینکه منم همین برنامه رو برای اون دارم
(ویو هیونجین)
نگاهمو ازش گرفتم و به ای ان زول زدم
با چشم و ابرو بهش فهموندم که بلند شه و اونم با نگاهی پر از فوش بلند شد🤣🤣🤣
با بلند شدن اون سر جاش نشستم
حالا ا.ت وسط من و فلیکس بود
پایان پارت ۳۹
واسه امروز دیگه بسه زیاد گذاشتم امروز
پارت بعدیم واسه فردا شبه چون فردا یه عالمه کار دارم
دوستون دارم 💫💋❣️
۸.۰k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.