سناریو گربه وحشی من

چیفیو:میخواستم بگم که من می‌خوام برم خونه باجی سان توهم میای یا نه

اندر ذهن ا/ت

چی من که از خدامه بیام ولی بزار یکم سنگین تر رفتار کنم😁


ا/ت:اهم خوب چون داداشم داره میره من فقط بخاطر داداشم میام😅
چیفیو:آها بخاطر من داری میای باشه مطمئنمی دلیل دیگری ندارد😏
ا/ت: م معلومه که دلیل دیگه ای ندارم😖
چیفیو:آها باشه تو درست میگی بالاخره که من حقیقتا میدونم😏
ا/ت:اااا داداش😡😡
چیفیو:باشه باشه منو نخور😮‍💨
باجی:حالا اگه حرف زدناتون تمام شد میشه بریم
ا/ت وچیفیو:بریم

از زبان راوی:

ا/ت و باجی و چیفیو به سمت خانه باجی راه افتادند و بعد از ۳۰ مین به خانه باجی رسیدند

ا/ت:واو باجی سان خونتون خیلی قشنگیه☺️

از زبان راوی:

باجی سرخ شد و روبه ا/ت کردو گفت

باجی:مم ممنون ازت ا/ت چان
ا/ت:😁
چیفیو:عا راستی باجی سان من میرم به پک جی غذا بدم بیام اشکال ندارد تا اون موقع ا/ت اینجا باشه😏

اندر ذهن باجی

من که از خدامه

باجی: نه مشکلی نیست

از زبان راوی:

چیفیو و باجی از هم خداحافظی کردند و بعد چیفیو رفت ا/ت هم حسابی سرخ شده بود که باجی روبه ا/ت کردو گفت....


ببخشید اگه بد شد😢
دیدگاه ها (۱)

سناریو گربه وحشی من

نهایت نامردی

سناریو گربه وحشی من

سناریو گربه وحشی من

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط