سناریو گربه وحشی من

اکیپ ارازل اوباش مدرسه که همیشه ا/ت را عذیت میکردند آمده بودند دوباره ا/ت را عذیت کنند

اندر ذهن ا/ت

وای خدایا اعلان دوباره قرار کتک بخورم

پسر شماره ۱:هی یه اشغال این جاست بیاین کار خوب کنیم این اشغالو بندازیم اشغالی😏
پسر شماره ۲:اره اینجوری کار خوبم میکنیم😁

از زبان راوی:

هردو پسر بایه نیشخند به سمت ا/ت اومدند که همون موقع معلم وارد کلاس شد

اندر ذهن ا/ت

وای خدایا شکرت معلم فرشته ی نجات منی🥲

پسر۱:اکه هی
پسر ۲:ای بابا
ا/ت زیر لب :هوووففف

اندر ذهن ا/ت

راستی فک کنم اعلان ریاضی داریم وای من از ریاضی متنفرم ولی بهتر از کتک خوردنه 😮‍💨

از زبان راوی:

کلاس ریاضی تمام شد و دوباره اون دوتا پسر آمدن سراق ا/ت که ناگهان باجی و چیفیو میرسند

باجی:هوی به خواهر دوست من دست نزن
چیفیو:خونتون حلاله

از زبان راوی:

پسرا باهم پا به فرار گذاشتند که باجی آمد کنار ا/ت وبه ا/ت گفت.....



ببخشید اگه بد شد😢
دیدگاه ها (۱)

سناریو گربه وحشی من

سناریو گربه وحشی من

سناریو گربه وحشی من

سناریو گربه وحشی من

واقعا ببخشید نبودم بچه ها گوشیم خراب شده بود الان بخاطر اینک...

یووو داستان جدید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط