خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند

.خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#شبتــون_مــاه🌙
دیدگاه ها (۱۶)

غزل هایم برای او که هم جان است و جاناندل بی طاقتماما اسیر د...

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویتخرابم می‌کند هر دم فریب چشم...

طعم آن بوسه و کندوی تو لذت داردمحو آن چشم چو آهوی تو لذت دار...

مگر می شود یک نفر را آنقدر نداشتاما بی نهایت دوست داشت ؟!

منم نباید مثل تو خیلی جدی می‌گرفتم...تلافیش بمونه واسه اون ش...

نخند جانم، نخند...♡آدم دست و پای دلشمیان چال گونه ات میشکند ...

بسیجیان علی دم به دم شهید شدندکه هم کنایه شنیدند و هم شهید ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط