پارت بیست و یک
ویو ات
دو هفته ای شده که من تو عمارت جیمینم مامان و بابای جیمین بهم میرسن واقعا خیلی مهربونن ولی من احتیاجی به کمکشون ندارم.
جیمین از اون روز چند بار درخواست طلاق داده ولی میا هر دفعه به یه بهونه جور میکنه و نمیره به محضر.
امروزم قرار بود برن دادگاه اماده شده بودیم که بریم که خانم گف دل درد داره
=نگران نباش میا ایندفعه دادگاه نمیریم.
÷ینی چی پسرم منصرف شدی
=نه مامان
÷پس چی
=ایندفعه وکیل و قاضی میاد پیش ما
×چییی
=اره دیدم دل درد داری ما هم که نمیتونیم طلاق بگیریم ایندفعه نیازی نیس نگران باشی اونا کار طلاق ما رو را میندازن.
÷خوبه پسرم فکر خوبیه
=خواهش مامان
۱۰ مین بعد زنگ خونه خورد وکیل و قاضی اومدن و کارایه طلاقو انجام دادن هم میا هم جیمین امضا زدن
عرررر جیمین برا من شد:)))
/خب اقای پارک و و کیم میا از این به بعد زن و شوهر نیستن
=خیلی خیلی ازتون ممنونم:)))
جیمین از روی صندلی پاشد و اومد جلوی من زانو زد
=میبینی بیب دیگه کاملا برای تو ام
+هوم
=این خانم زیبا افتخار اینو به من میدن که تا زمانی که زندم کنارم باشن؟
منم جلوش زانو زدم و
+جیمین اینجوری حرف نزن چه تو زنده باشی چه هم نباشی من بازم میام پیشت
=اما خودت میدونی که از اون کوچولو باید مراقبت کنی
+اما جایی که تو نباشیو نمیخوام
=هوم
=حالا قبول میکنی
+با کمال میل
=ایوللللل (بلند کردن ات و تو هوا چرخوندن )
÷تبریک میگم پسرم
=مرسی مامان
÷مطمئنا تو دختری هستی که مناسب پسرمه
+ممنون
÷خب بگید ببینم عروسی چه روزیه
=امروز
÷+چییی
=چه عردس مادر شوهر پایه ای
÷پسرم مسخره نشو چرا امشب ما که هنو کاری نکردیم
+خاله راس میگه
=مامان متاسفم ولی من یه دیقه هم نمیتونم صب کنم تا با ات ازدواج کنم همین که گفتم امشب ازدواج میکنیم
÷ساکت حرف نباسه ببینم این دختر باید لباس عروس بپوشه،باید یه جشنی که لایقش باشه رو داشته باشه خودت واسه خودت بریدیو دوختی
=همچی امادس مامان الانم کسایی که قراره اینجا رو اماده کنن میان
÷مهمون مهمونا چی
=اونا رو هم واسه شب دعوت کردم
÷هوففففف
=😁
=ات بیا بریم تو اتاقمون تا موقع عروسی استراحت کنیم
÷نخیرم مگه قرار نیس ازدواج کنی پس حق نداری با عروس تو یه اتاق باشی
=مامان اخه ینی چی کارا که تموم شده رفته الانم که حاملس حق دارم باهاش تو یه اتاق باشم
÷ساکت ببینم بچه پر رو بزرگ تر کوچیک تر حالیش نیس اصن نمیگه زشته همین که من گفتم تو تو اتاق جدا اتم تو اتاق جدا
=ات تو یچی بگو
+من که حق ندارم رو حرف خاله حرف بزنم هر چی اون بگه
÷افرین به عروس گلم
=اوففف اصن قهرم
+÷به سلامت
=واییی دیوونم کردین
÷+😂😂.....
شرطا
۱۵ لایک
۱۵ کامنت
دو هفته ای شده که من تو عمارت جیمینم مامان و بابای جیمین بهم میرسن واقعا خیلی مهربونن ولی من احتیاجی به کمکشون ندارم.
جیمین از اون روز چند بار درخواست طلاق داده ولی میا هر دفعه به یه بهونه جور میکنه و نمیره به محضر.
امروزم قرار بود برن دادگاه اماده شده بودیم که بریم که خانم گف دل درد داره
=نگران نباش میا ایندفعه دادگاه نمیریم.
÷ینی چی پسرم منصرف شدی
=نه مامان
÷پس چی
=ایندفعه وکیل و قاضی میاد پیش ما
×چییی
=اره دیدم دل درد داری ما هم که نمیتونیم طلاق بگیریم ایندفعه نیازی نیس نگران باشی اونا کار طلاق ما رو را میندازن.
÷خوبه پسرم فکر خوبیه
=خواهش مامان
۱۰ مین بعد زنگ خونه خورد وکیل و قاضی اومدن و کارایه طلاقو انجام دادن هم میا هم جیمین امضا زدن
عرررر جیمین برا من شد:)))
/خب اقای پارک و و کیم میا از این به بعد زن و شوهر نیستن
=خیلی خیلی ازتون ممنونم:)))
جیمین از روی صندلی پاشد و اومد جلوی من زانو زد
=میبینی بیب دیگه کاملا برای تو ام
+هوم
=این خانم زیبا افتخار اینو به من میدن که تا زمانی که زندم کنارم باشن؟
منم جلوش زانو زدم و
+جیمین اینجوری حرف نزن چه تو زنده باشی چه هم نباشی من بازم میام پیشت
=اما خودت میدونی که از اون کوچولو باید مراقبت کنی
+اما جایی که تو نباشیو نمیخوام
=هوم
=حالا قبول میکنی
+با کمال میل
=ایوللللل (بلند کردن ات و تو هوا چرخوندن )
÷تبریک میگم پسرم
=مرسی مامان
÷مطمئنا تو دختری هستی که مناسب پسرمه
+ممنون
÷خب بگید ببینم عروسی چه روزیه
=امروز
÷+چییی
=چه عردس مادر شوهر پایه ای
÷پسرم مسخره نشو چرا امشب ما که هنو کاری نکردیم
+خاله راس میگه
=مامان متاسفم ولی من یه دیقه هم نمیتونم صب کنم تا با ات ازدواج کنم همین که گفتم امشب ازدواج میکنیم
÷ساکت حرف نباسه ببینم این دختر باید لباس عروس بپوشه،باید یه جشنی که لایقش باشه رو داشته باشه خودت واسه خودت بریدیو دوختی
=همچی امادس مامان الانم کسایی که قراره اینجا رو اماده کنن میان
÷مهمون مهمونا چی
=اونا رو هم واسه شب دعوت کردم
÷هوففففف
=😁
=ات بیا بریم تو اتاقمون تا موقع عروسی استراحت کنیم
÷نخیرم مگه قرار نیس ازدواج کنی پس حق نداری با عروس تو یه اتاق باشی
=مامان اخه ینی چی کارا که تموم شده رفته الانم که حاملس حق دارم باهاش تو یه اتاق باشم
÷ساکت ببینم بچه پر رو بزرگ تر کوچیک تر حالیش نیس اصن نمیگه زشته همین که من گفتم تو تو اتاق جدا اتم تو اتاق جدا
=ات تو یچی بگو
+من که حق ندارم رو حرف خاله حرف بزنم هر چی اون بگه
÷افرین به عروس گلم
=اوففف اصن قهرم
+÷به سلامت
=واییی دیوونم کردین
÷+😂😂.....
شرطا
۱۵ لایک
۱۵ کامنت
۲۹.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.