تک پارتی یا بیشتر
تک پارتی یا بیشتر
نام فیک : دختر کوچولوی من
بچه ها این اولین تک پارتی منه ببخشید اگه بد شد
ویو کوک
سلام اسمم جونکوکه و شغل پدرم رو ادامه دادم و جزو ترسناک ترین مافیا های کره هستم و دو سه سالی هست با سوآ ازدواج کردم و همیشه بهش میگفتم که باید پسر دار بشیم تا شغل آیندشون بهش بدم یعنی شغل خودمو
شروع
چند ماه بعد از شیطنت بازی من با سوآ ، سوآ حامله شد امروز میریم بیمارستان تا ببینیم دختره یا پسر.
به سوآ کمک کردم تا تو ماشین بشینه و ماشین رو روشن کردم و راه افتادیم
کوک:پسر پسر قند عسل ...قربون پسرمون برممممم
سوآ: آخه از کجا انقدر مطمئنی که پسره؟
کوک:من مطمئنم
سوآ:چیزی نگفتم چون میدونستم دختره آخه تمام الائم دختر رو داشتم
رسیدیم بیمارستان و خوابیدم رو تخت تا سونوگرافی بشم
دکتر با خوشحالی گفت: مبارکتون باشه دختره
با این حرف کوک لبخندش محو شد چشماش تیزه تر شد چون قبل از اینکه باردار شم منو تحدید کرد که اگر دختر باشه باید سقط کنم حتی اگر دو قلو باشه
سوآ:ترسیده بودم چون قیافش خیلی عصبانی بود و ترسناک
رفتیم نشستیم تو ماشین و سکوت مرگباری ماشین رو فرا گرفته بود
راه افتادیم
سوآ:(بغض) باید سقطش کنم؟
کوک:اهی ازرده کشید و گفت: آره باید بکنی
سوآ:واقعا توقع نداشتم این بچته چه دختر چه پسر
کوک ساکت موند و چیزی نگفت
رسیدیم خونه کوک گفت:اشکالی نداره نگهش میداریم
سوآ خیلی خوشحال شد
چند ماه بعد زمان زایمان رسیده بود
ویو توی بیمارستان
پرستار:آقای جئون لطفا بیرون اتاق منتظر بمونین تا بچه به دنیا بیاد
کوک:چشم ممنون رفت و روی صندلی نشست .
یکساعت نه دو ساعت نه بلکه سه ساعت و نیم بود که سوآ از اتاق عمل بیرون نیومده بود
تا این که دکتر با....
نام فیک : دختر کوچولوی من
بچه ها این اولین تک پارتی منه ببخشید اگه بد شد
ویو کوک
سلام اسمم جونکوکه و شغل پدرم رو ادامه دادم و جزو ترسناک ترین مافیا های کره هستم و دو سه سالی هست با سوآ ازدواج کردم و همیشه بهش میگفتم که باید پسر دار بشیم تا شغل آیندشون بهش بدم یعنی شغل خودمو
شروع
چند ماه بعد از شیطنت بازی من با سوآ ، سوآ حامله شد امروز میریم بیمارستان تا ببینیم دختره یا پسر.
به سوآ کمک کردم تا تو ماشین بشینه و ماشین رو روشن کردم و راه افتادیم
کوک:پسر پسر قند عسل ...قربون پسرمون برممممم
سوآ: آخه از کجا انقدر مطمئنی که پسره؟
کوک:من مطمئنم
سوآ:چیزی نگفتم چون میدونستم دختره آخه تمام الائم دختر رو داشتم
رسیدیم بیمارستان و خوابیدم رو تخت تا سونوگرافی بشم
دکتر با خوشحالی گفت: مبارکتون باشه دختره
با این حرف کوک لبخندش محو شد چشماش تیزه تر شد چون قبل از اینکه باردار شم منو تحدید کرد که اگر دختر باشه باید سقط کنم حتی اگر دو قلو باشه
سوآ:ترسیده بودم چون قیافش خیلی عصبانی بود و ترسناک
رفتیم نشستیم تو ماشین و سکوت مرگباری ماشین رو فرا گرفته بود
راه افتادیم
سوآ:(بغض) باید سقطش کنم؟
کوک:اهی ازرده کشید و گفت: آره باید بکنی
سوآ:واقعا توقع نداشتم این بچته چه دختر چه پسر
کوک ساکت موند و چیزی نگفت
رسیدیم خونه کوک گفت:اشکالی نداره نگهش میداریم
سوآ خیلی خوشحال شد
چند ماه بعد زمان زایمان رسیده بود
ویو توی بیمارستان
پرستار:آقای جئون لطفا بیرون اتاق منتظر بمونین تا بچه به دنیا بیاد
کوک:چشم ممنون رفت و روی صندلی نشست .
یکساعت نه دو ساعت نه بلکه سه ساعت و نیم بود که سوآ از اتاق عمل بیرون نیومده بود
تا این که دکتر با....
- ۳.۲k
- ۰۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط