همین کلمات ک می گریزانی

همین کلمات ک می گریزانی،
همین حرف ها ک گزیده می شود زیر لب،همین جملات خط خورده منفی،صدای نفس های خورشیدند...

شاید فقط همین هاست ک می ماند...

من هم بارها #بغضِ رسیده ب گلویم را جایی در لاب لای نگاه ب سوی دورگذاشتم،
بارها خورشید را کشته ام و کلید قفل حسرت را جایی بین شاید و باید گم کرده ام
مثل این دل ک دیگر سراغی از دریا نمی گیرد و این زندگی ک هی پشت صحنه می ماند...!!...
#زیبامتن#بی همتا
دیدگاه ها (۱)

آنقدر ب خودم بد کرده ام ک از دیدن خودم در آینه شرمگینمچقدر چ...

من تو را زندگی می کنممن تو را می اندیشم؛همان لحظه ک بند کفش ...

رنگ می پاشم بروی لحظه های زندگیاین سیاهی را نمیخواهم برای زن...

دفتر شعرهایم را سپید میگذارماین لحظه ها نوشتن ندارد....درد د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط