گرچه بی تاب و پریشانم ولی با یادتو درعبورازسیل غم ها یکه

گرچه بی تاب و پریشانم ولی با یادتو درعبورازسیل غم ها یکه تازی میکنم ،من همان قارونم و چشمان تو گنجینه ام باحضورت ادعای بی نیازی میکنم، نغمه های عشق تو تصنیف دلتنگی من من که با سنتورعشقت تکنوازی میکنم، سجده گاه روی تومحراب قلب خسته امبا خیال چشم تو هر دم نمازی میکنم، خنده برلبهای خود این بغضها رابرگلومینشانم ،باتبحرصحنه سازی میکنم ،تحفه ای قابل ندارم لایق چشمان تو باگل و شعر و تغزل دلنوازی میکنم
دیدگاه ها (۲)

می روم از چشمهای هیزِ مردم گم شوملابِلای ساقه های خیسِ گندم ...

نیامدم که بخواهم کنار من باشیمیان این همه بیگانه ، یار من با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط