خانواده سیاه پارت
خانواده سیاه 🖤 ( پارت ۱۵ )
روکی : فقط ...
املی : من... اوه ! من ...
روکی رو هل داد ❗
روکی : ترسیدی ؟
املی : چی ؟ نهههه ! من از تو نمیترسم 🥱 ( الان میرینه به خودش 🗿 )
روکی : ولی من تو چشمات ترس میبینم 😏
املی : مـ ... من !
روکی به املی نزدیک شد ... 😏
*بوم*
آنا : هوی ! برو گم شو پسر کوچولو!
الی در حالی که تفنگ دستشه : ولش کن وگرنه ... ☺️🔫
روکی : هی ! چه طور اضاد شدی ها ؟
املی : بلاخره 😮💨
آنا : بچه ما رییست رو کشتیم
ادامه دارد 🩷
روکی : فقط ...
املی : من... اوه ! من ...
روکی رو هل داد ❗
روکی : ترسیدی ؟
املی : چی ؟ نهههه ! من از تو نمیترسم 🥱 ( الان میرینه به خودش 🗿 )
روکی : ولی من تو چشمات ترس میبینم 😏
املی : مـ ... من !
روکی به املی نزدیک شد ... 😏
*بوم*
آنا : هوی ! برو گم شو پسر کوچولو!
الی در حالی که تفنگ دستشه : ولش کن وگرنه ... ☺️🔫
روکی : هی ! چه طور اضاد شدی ها ؟
املی : بلاخره 😮💨
آنا : بچه ما رییست رو کشتیم
ادامه دارد 🩷
- ۵.۶k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط