خانواده سیاه پارت

خانواده سیاه 🖤 ( پارت ۱۴ )


روکی : خب ... رییس ! اومدن ...
املی : ایـ ... اینجا چه خبره 🌼
آنا : هیجان انگیزه ... 🐖
الی : می‌خوام برم بیرون 😥
الین : من نباید اینجا باشم 💫😵‍💫
ــــــــ : خب .... بزارید اول بهتون بگم که ... پدر و مادرتون حافظه شون رو از دست دادن و شما هیچ وقت اونا رو پیدا نمیکنی ! راستی ! مبارکه یه داداش کوچولو هم دارین ... ولی همچنان باید بگم پیداشون نمیکنی 😈
املی : ما ... پیداشون میکنیم 😠
روکی : تو خفه شو ....
ــــــ : روکی ساکت ! تا وقتی اینجایی نه !
آنا : بریم بیرون !
ــــــــ : نه ! شما هیچ جا نمیرین !
الین : چیکار کنیم 😫
املی : من نمی‌دونم 😢
آنا هم میزد به در تا باز بشه ...
ـــــــ : (بشکن)
چند تا آدم میان و الی و آنا و الین رو میبرن 😵‍💫
املی : چی .... چی شد 😰
روکی : نگران نباش ! تو قرار نیست بری پیش اونا ... 😈
ـــــــ : ببرش لیام 😏
املی : من .... 😢
و روکی املی رو می‌بره تو یه اتاق کوچیک🪑
املی : منو بیار بیرون ! 😫 الین ! الی ! آنا !
روکی : اونا رو فراموش کن ... دیگه نمی‌بینی شون 😏
املی : در رو باز کن ... 😮‍💨
روکی در رو باز کرد اومد داخل و در رو بست 🗿 !
املی : دیونه چرا در رو بستی ؟
روکی : نگران این نباش من کلید دارم 😏
املی : چی .... چی میخوای ؟
روکی : هیچی فقط ... 😏😈


ادامه دارد 🩷
دیدگاه ها (۹۸)

خانواده سیاه 🖤 ( پارت ۱۵ ) روکی : فقط ...املی : من... اوه ! ...

مهم

احم ... لطفاً بلاک شه ... هیتر استری کیدز ...

خانواده سیاه 🖤 ( پارت ۱۳ ) املی : خب ... من گشنمه ... 🤧الی :...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part:𝟭𝟳دکتر وارد اتاق عمل شد اتاق ب...

نام فیک: عشق مخفیPart: 39ویو ات*جی. خب معلومه زنم*دادتعجب کر...

پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط