پنجشنبه ای که فردایش

پنجشنبه ای که فردایش
اردیبهشت میرسد را
باید گذاشت روی سر...
حلوا حلوایش کرد...
قربان قد و بالایش رفت...
و آهسته در گوشش گفت
پنجشنبه جان،
چشم و دلت روشن
عجب بهار نارنجی زاده ای...
دیدگاه ها (۲)

نمیشود که در کوچه های اردیبهشت تنها قدم زد! خودت را زود برسا...

تو را به اندازه تمام بوق های تلفن که پایشان انتظار صدایت را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط