ساعتها به این می اندیشم که چرا زنده ام هنوز

ساعتهــــا به این می اندیشم ، که چرا زنــــده ام هنـــوز
مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم
خدا یادش رفته است مرا بکشــــد
یا تــــــو قرار است برگردی...
یا شاید اصلا عشقی نبود¡¡¡
دیدگاه ها (۴)

زیر گنبد کبود، دو تا عاشق بودن و کلی حسود...😞تقصیر همون حسود...

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟بی وفا حالا که من افتاده ام...

اگه تا صبح هم از چشم های تو بخونم بازم سیر نمیشم...هر کاری م...

من غرورم را به راحتی به دست نیاورده ام که هر وقت دلت خواست خ...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط