گر چنینی گر چنانی


گر چنینی گر چنانی
جان مایی جانِ جان...
دیدگاه ها (۱)

‌و اندوه رو در روی من نشستاندکی در من خیره شدگریه را آغاز کر...

‌یک لبش جان می ستاند،یک لبش جان میدهد...

‌من بی توسر افکندهو دم ‌سردمو دلخونای عشق!سرت سبزو دمت گرمو ...

‌سخنِ عشق نه آنستکه آید بـه زبان...

آه، تاکی ز سفر باز نیایی، بازآاشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ...

جان دلم بردی در قعر جان نشستیمن برکنار رفتم تودر میان نشستیگ...

گر سیل بی آید از سه دره سنگ و چوب همه باهم می بردهواستان نبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط