part

part:2
برگشت و با چشمهای گرد و تیله ایش با اخم نگام کرد خواست داد بزنه..
_تهیونگاااااااا
که که شروع به بوسیدنش کردم یهو هولم داد و خودشو عقب کشید دوباره کشیدمش سمت خودم و بغلش کردم _ولم کن
نه ولت نمیکنم
_نمیخوام باهات حرف بزنم ولم کن
یعنی پرنسس میخواد با خرس عسلیش قهر کنه
_آره چرا که نه دیگه پیشت هم نمیمونم ولی اگه پرنسسم بره من میمیرم..
ات :
اینو که شنیدم دست خودم نبود انگار دلم نمیومد کسی که عاشقشم در مورد مرگ حرف بزنه
محکم فشارش دادم
_باشه باهات آشتی ام فقط دیگه اینجوری نگو
اشتیه آشتی ای
_آره دلم نمیاد بدون بوس کردن خرسیم بخوابم خب اگه دلت نمیاد بوسم کن

لبشو بوس کردم و سرم رو روی سینش گذاشتم
ات اینو بدون هیچ وقته هیچوقت نمیذارم با ناراحتی از من بخوابی
دوباره با چشمای تیله ایش که دیگه اخمالو نبودن و برق میزد نگام کرد پیشونیشو بوس کردم
شبت بخیر عشقم
_شب تو هم بخیر تهیونگ خرسی
و آروم آروم هردومون توی بغل همدیگه خوابمون برد
the end...

لایک و فالو یادتون نره بیبی های من اگه نظری یا انتقادی هم دارین بهم بگین

⋘ like please guys ⋙
👋🪫🤝🧡🫠🍀🔋

#فیک‌ #فیک‌تهیونگ #اسمات
#سناریو‌‌تهیونگ
#سناریو‌بی‌‌تی‌اس
#سناریو‌اسمات #فیک‌اسمات
#چند‌پارتی‌‌تهیونگ
#دوپارتی‌تهیونگ
دیدگاه ها (۷)

دفتر خاطرات..part:1راوی: چند روزی از فوت مادر بزرگ میگذره.. ...

ولی مادر گاتل مامان رویاهامه 🫠........#راپونزل #مادرگاتل

part:1توی کمپانی که بودم ات چندبار بهم زنگ زد ولی چون سرم شل...

ارباب مرگبار من پارت ۵(این قسمت چون اسمات داشت اونایی که می‌...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط