کیستی که من

کیستی که من 
این گونه،
به اعتماد
نام خود را
با تو می‌گویم
کلید خانه‌ام
در دستت می‌گذارم
نان شادی‌هایم را 
با تو قسمت می‌کنم
به کنارت می‌نشینم

و بر زانوی تو
این چنین آرام
به خواب می‌روم؟


#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۴)

اصرار می کنی قلب داری...و منچگونه به تو بفهمانمکه قلب هیچ کس...

تو نیستیپنجره ی اتاقدرختان حیاطحتی گل های قالیگواهی میدهندتو...

کفش هایم کجاست؟می خواهمبی خبر راهیِ سفر بشوممدتی بی بهار طی ...

چشم تو بسکه جاذبه دارد عجیب نیستعمری خدا به دور تو گردانده م...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط