!♡عشق مافیایی♡!
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p26♡
~ : از اونجایی که خیلی ذوق کردی چاگیا*خنده*
& : یاااااااااااا خوب چیه*خودشو کیوت کرد*
~ : نکن...
& : *کیوت تر شد*
~ : خودت خواستی چاگیا...
(راوی ویو)
ته بعد جملش به ا.ت جمله کرد و مثل تشنه ها به لباش هجوم آورد...بعد ۳ دیقه ا.ت با مشتاش به ته فهموند که نفس کم آورده و ته ولش کرد...بعد از اینکه ولش کرد روش خیمه زد...ته میخواست بره سمت گردنش که ا.ت گفت...
& : هی ته...حواست هست من تازه مرخص شدم دیگه؟
~ : ولی تو خودتو کیوت کردی...
& : اگه تو اینجوری تحریک میشی از شدت کیوتی من بیست و چهار ساعته باید متحرک باشی تو خونه*خنده*
~ : یااااااااا*خنده*
(ا.ت ویو)
وقتی خندید از روم پاشد...گشنم بود ولی گش...یعنی خسته بودم...پس به ته گفتم...
& : ته ته جونم؟
~ : باز چی میخوای؟*خنده*
& : یاااااا...من گشنمه...
~ : اوتوکه؟(یعنی چیکار کنم )
& : پیتزا بگییییییییر...تلوخدااااااااا*دستاشو اینجوری 🙏🏻 کرد*
~ : باشه الان زنگ میزنم بیارن...
(ته ویو)
ا.ت خیلی کیوت بود...نمیتونستم بگم نه...رفتم زنگ زدم پیتزا رو آوردن...حساب کردم و رفتم دیدم ا.ت داره دنبال فیلمه...
& : کدومو ببینیم؟از این انیمه ها انتخاب کن...
~ : عاممممم...خوبببببب...اسم تو...
& : باش...
(راوی ویو)
ته و ا.ت داشتم انیمه میدیدن و پیتزا میخوردن...و رو خودشون پتو انداخته بودن...که یدفعه صدای در توجهشون رو جلب کرد...
~ : من باز میکنم...
(ته ویو)
رفتم درو باز کردم که دیدم.............
(الان دیگه خماری بکشیییییییییید😂پارت بعدی مهمه هااااااا...دیگه خود دانید...)
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p26♡
~ : از اونجایی که خیلی ذوق کردی چاگیا*خنده*
& : یاااااااااااا خوب چیه*خودشو کیوت کرد*
~ : نکن...
& : *کیوت تر شد*
~ : خودت خواستی چاگیا...
(راوی ویو)
ته بعد جملش به ا.ت جمله کرد و مثل تشنه ها به لباش هجوم آورد...بعد ۳ دیقه ا.ت با مشتاش به ته فهموند که نفس کم آورده و ته ولش کرد...بعد از اینکه ولش کرد روش خیمه زد...ته میخواست بره سمت گردنش که ا.ت گفت...
& : هی ته...حواست هست من تازه مرخص شدم دیگه؟
~ : ولی تو خودتو کیوت کردی...
& : اگه تو اینجوری تحریک میشی از شدت کیوتی من بیست و چهار ساعته باید متحرک باشی تو خونه*خنده*
~ : یااااااااا*خنده*
(ا.ت ویو)
وقتی خندید از روم پاشد...گشنم بود ولی گش...یعنی خسته بودم...پس به ته گفتم...
& : ته ته جونم؟
~ : باز چی میخوای؟*خنده*
& : یاااااا...من گشنمه...
~ : اوتوکه؟(یعنی چیکار کنم )
& : پیتزا بگییییییییر...تلوخدااااااااا*دستاشو اینجوری 🙏🏻 کرد*
~ : باشه الان زنگ میزنم بیارن...
(ته ویو)
ا.ت خیلی کیوت بود...نمیتونستم بگم نه...رفتم زنگ زدم پیتزا رو آوردن...حساب کردم و رفتم دیدم ا.ت داره دنبال فیلمه...
& : کدومو ببینیم؟از این انیمه ها انتخاب کن...
~ : عاممممم...خوبببببب...اسم تو...
& : باش...
(راوی ویو)
ته و ا.ت داشتم انیمه میدیدن و پیتزا میخوردن...و رو خودشون پتو انداخته بودن...که یدفعه صدای در توجهشون رو جلب کرد...
~ : من باز میکنم...
(ته ویو)
رفتم درو باز کردم که دیدم.............
(الان دیگه خماری بکشیییییییییید😂پارت بعدی مهمه هااااااا...دیگه خود دانید...)
۶.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.