آزمایش عشق

part40


رفتم سمت اتاقی که لباسا رو تعویض میکردن...
لباسامو عوض کردم و رفتم تا به سمت در خروجی برم ...
تا خواستم پامو از چارچوب در خارج کنم دستام توسط دستای گرمی که برام آشنا بودن احاطه شد و به سمت دیوار کشیده شدم ...
شوگا با مستی کمی و چشمای خمارش بهم زل زده بوده و اجازه تکون خوردن ب من نمی‌داد ...
آ.ت:« شوگا داری چیکار میکنی؟! ولم کن حالت خوب نیست !!!
شوگا:« اتافاقا الان بهترینه حالم ... چون تو درست توی کمترین فاصله از منی ...
آ.ت:« خیلی مست کردی بهتره منو ولی کنی!!!
شوگا:« الان هوشیار تر از همیشه ام...ی آدم ی اشتباهو ی بار تکرار می‌کنه ! دیگه نمی‌خوام ولت کنم !!!!
آ.ت:« چی داری میگی....
«««لب های داغشو رو لب های من گذاشت و با ولع این چند مدت آروم و با حرص بوسیدم
هر چقدر سعی کردم هولش بدم فایده نداشت ... دلتنگی این مدت اونو حسابی مست کرده بود... و البته منو...منی که خیلی وقت بود از این طمع. بی نصیب بودم...
بالاخره من از چند دقیقه ازم فاصله گرفت و با اون چشماییش که دل هر کسی رو میبرد بهم خیره شد....
شوگا:« آ.ت بزار حرفامو بزنم بعد تو هر وی دلت خواست بگو ...!!!
شوگا:« من بهت حق میدم ازم بدت بیاد از من متنفر باشی ... بهت حق میدم هر چی دلت میخواد الان بهم بگی ... می‌دونم بهت بد کردم ... اما منم آدمم و ممکنه اشتباه کنم ... می‌دونم باعث شدم خیلی زیاد اذیت بشی اما درد منم کمتر از تو نبوده ! من اشتباه کردم ... اشتباهی که دوست دوباره ب عقب برگردم و اون لحظه بمیرمو اون اشتباهو نکنم .... اما الان پی بردم ب کار بدم !!! ب نظرم میتونیم اون اشتباهو دوباره از نو بسازیم و تبدیلش کنیم ب ی کار درست !!!! میتونیم دوباره از نو شروع کنیم !!! آ.ت میشه دوباره برگردی پیشم ؟! مثل قبل دوباره موقع خواب خودتو بندازی بین دستام .. میشه هر شب با عطر تن تو دوباره بخوابم و با نوازش تو از خواب بیدار شم؟!!
«««تپش قلب و اشکام دست خودم نبود ... با حرفاش دلم ب درد اومد و دلم میخاست بربم بین دستاش ... اما سخت بود دوباره اعتماد کنم بهش...»»»
آ.ت:« شوگا من نمیتونم بهت اعتماد کنم! بهم حق بده !!برام خیلی سخته ...
شوگا:« آ.ت من چیزی برای از دست دادن ندارم !!! فقط و فقط تو رو میخام ... حتی شده کل زندگیم رو بدم ... فقطو فقط دلم میخاد دوباره مال. من بشی ...
دیدگاه ها (۰)

آزمایش عشق

سایه خیانت کابوس مرگ

آزمایش عشق

آزمایش عشق

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

دو رقیب عشقیپارت ۱از زبان ا/ت:زنگ خورد، کتاب هام رو جمع کردم...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط