رمان انتقام خونین 🩸❣️
رمان انتقام خونین 🩸❣️
part:43
#امیر_انکا
بچه ها کی پایش بریم جرات حقیقت؟
بچه ها:بریم
آتوسا:بده من (منظورش بطری بود😂).
ارسلان:جان؟
دیانا:یعنی خاک تو سر ذهنت
(افتاد رو پانیذ و نیکا که نیکا حقیقت رو انتخاب می کنه)
پانیذ:اگر قرار بود بین آتوسا و دیانا یکی رو انتخاب کنی اون کی بود
رضا:عه بچمو اذیت نکنید
ارسلان:چندشا
نیکا:ارسلان جان موقعی که رامین نجاتت داد و دیانا رو بغل کردی هم دیدنی بود
متین:جررر
امیر انکا:اصن رامین کو
دیانا:اون که کلا لالا
بچه ها:😂😂
(اینبار میوفته به ارسلان و متین و ارسلان جرات رو انتخاب می کنه)
متین:خب ارسلان جان پاشو دیانا رو از لب ببوس
دیانا:چیییی
رضا:عزیز من به بوسه کوچیکه همین
ارسلان:چشممممم (ارسلان از خدا خواسته 😂😂)
دیانا:چندششش
ارسلان:لبامو رو لباش گذاشتم و تا ده دقیقه بوسیدم
بچه ها:چندشا
#رضا
بعد بازی 💅✨🍭
متین:بچه ها منو رضا می خوایم مسابقه مچ بندازیم که شرط بستیم اگر من ببرم باید هرکسی امشب با رلش چیز کنه
نیکا:مگه اوسکلیممم
متین:دیگه😈
رضا:و اگر من ببرم اتفاقی نمیوفته
ارسلان:متین پسرم تو می تونی
دیانا:بد بخت هول
با متین مچ انداختم که قرار بود سه ست بازی کنیم ست اول رو باختم ست دوم رو بردم که ست آخر رو باختم و در آخر باختم
چند ساعت بعد
#ارسلان
خببب😈😈
دیانا:ارسلان تروخدا(بچه ها چون امیر دیانا رو چیز کرده بود دیانا نمی تونست دوباره چیز بشه)
ارسلان:دیگه نمیشه دیانا رو انداختم رو تخت و روش خیمه زدم
دیانا:(تنها کاری که می تونستم بکنم این بود که بگم پریودم این رو تو دلش میگه) خب ببین ارسلان من پریودم
ارسلان:چی
دیانا:من پریودم
ارسلان:لعنت به زندگی و رفتم توالت
دیانا:جررر اصن من پریود نبودممم و خوابیدیم
part:43
#امیر_انکا
بچه ها کی پایش بریم جرات حقیقت؟
بچه ها:بریم
آتوسا:بده من (منظورش بطری بود😂).
ارسلان:جان؟
دیانا:یعنی خاک تو سر ذهنت
(افتاد رو پانیذ و نیکا که نیکا حقیقت رو انتخاب می کنه)
پانیذ:اگر قرار بود بین آتوسا و دیانا یکی رو انتخاب کنی اون کی بود
رضا:عه بچمو اذیت نکنید
ارسلان:چندشا
نیکا:ارسلان جان موقعی که رامین نجاتت داد و دیانا رو بغل کردی هم دیدنی بود
متین:جررر
امیر انکا:اصن رامین کو
دیانا:اون که کلا لالا
بچه ها:😂😂
(اینبار میوفته به ارسلان و متین و ارسلان جرات رو انتخاب می کنه)
متین:خب ارسلان جان پاشو دیانا رو از لب ببوس
دیانا:چیییی
رضا:عزیز من به بوسه کوچیکه همین
ارسلان:چشممممم (ارسلان از خدا خواسته 😂😂)
دیانا:چندششش
ارسلان:لبامو رو لباش گذاشتم و تا ده دقیقه بوسیدم
بچه ها:چندشا
#رضا
بعد بازی 💅✨🍭
متین:بچه ها منو رضا می خوایم مسابقه مچ بندازیم که شرط بستیم اگر من ببرم باید هرکسی امشب با رلش چیز کنه
نیکا:مگه اوسکلیممم
متین:دیگه😈
رضا:و اگر من ببرم اتفاقی نمیوفته
ارسلان:متین پسرم تو می تونی
دیانا:بد بخت هول
با متین مچ انداختم که قرار بود سه ست بازی کنیم ست اول رو باختم ست دوم رو بردم که ست آخر رو باختم و در آخر باختم
چند ساعت بعد
#ارسلان
خببب😈😈
دیانا:ارسلان تروخدا(بچه ها چون امیر دیانا رو چیز کرده بود دیانا نمی تونست دوباره چیز بشه)
ارسلان:دیگه نمیشه دیانا رو انداختم رو تخت و روش خیمه زدم
دیانا:(تنها کاری که می تونستم بکنم این بود که بگم پریودم این رو تو دلش میگه) خب ببین ارسلان من پریودم
ارسلان:چی
دیانا:من پریودم
ارسلان:لعنت به زندگی و رفتم توالت
دیانا:جررر اصن من پریود نبودممم و خوابیدیم
۷.۶k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.