دلبآخته part:15
تهیونگ تو حال خودش بودو توماس دستاشو روی بدن تهیونگ میزاشت و با اون میرقصید ولی ناگهان دستی از بین جمعیت اونو کشید طرف خودش.
+اجوشیی منو ول کن من دوستپسر دارمم(بلند)ولی اون منو دوست نداره (اروم)
_چقد خوردی که اینجوری شدی هاان؟(داد)
+اجوشیی سر من داد نزن...تو کی هستی!
_من اربابتم...
+ارباب چیه؟هاا تو تو خیلی قیافت آشناست!(حرفهای تهیونگ تو حالت مستیه)شبیه جئون جونگکوکی. خوش قیافه...سکسی و همون قدر عوضی!
ته به سینه کوک ضربه میزد و زیرلب چیزایی میگفت که کوک نمیفهمید...
+ازت بدم میاااد
کوک همچنان بدون هیچ حرفی با اخم غلیظی که روی چهرش بود به پسر مست رو به روش که با اون گونه های گل انداخته و دکمه های بازش هوس انگیز تر از همیشه شده بود نگاه کرد. در اخر بدون هیچ حرفی براید استایل بغلش کرد و به سمت ماشین رفت و تقلا کردن های تهیونگ بی فایده بود
کوک ته رو روی صندلی شاگرد نشوند و خودش پشت فرمون نشست و در ماشینو بست
+منو کجاا میبری؟؟
_خفه شو پسره هر*زه!(عربده)
+عوضییی(داد)
کوک با نهایت سرعت رانندگی میکرد و توی ذهنش نقشه بفاک دادن تهیونگو میکشید.
+اومم سرعتشو دوس دارم(قهقهه)
کوک دستش رو روی پای ته گذاشت و فشار داد
_این چه لباسیه پوشیدی!
.
به عمارت رسیدن و ته لنگ لنگان به سمت در ورودی قدم برداشت ولی نزدیک بود بیوفته ولی افتاد تو بغل کوک
+میتونم راه برم(مست)
ته به کمک کوک به اتاقش رفت و کوک هم اونجا بود
+برو بیرون. ضربه ارومی به سینه کوک زد
کوک اونو تو یه حرکت به دیوار چسبوند و لبای تهیونگو مک میزد و گاز میگرفت و تهیونگ هم ادامه میداد...کوک از لباش دل کند و پوست داغ گردنشو بوسید و مارکای بنفش میزاشت
+عااااعاااااعایییی میسوزهه
کوک با دستش دکمه های ته رو باز کرد و پیراهنش رو روی زمین انداخت....
ادامه تو کامنت
#تهکوک #تهیونگ #جونگکوک #ویکوک #سناریو #وانشات #کره #بنگتن #بی_تی_اس #سناریو_تصویری #فیک #فیکشن #یونمین #نویسنده #رمان
+اجوشیی منو ول کن من دوستپسر دارمم(بلند)ولی اون منو دوست نداره (اروم)
_چقد خوردی که اینجوری شدی هاان؟(داد)
+اجوشیی سر من داد نزن...تو کی هستی!
_من اربابتم...
+ارباب چیه؟هاا تو تو خیلی قیافت آشناست!(حرفهای تهیونگ تو حالت مستیه)شبیه جئون جونگکوکی. خوش قیافه...سکسی و همون قدر عوضی!
ته به سینه کوک ضربه میزد و زیرلب چیزایی میگفت که کوک نمیفهمید...
+ازت بدم میاااد
کوک همچنان بدون هیچ حرفی با اخم غلیظی که روی چهرش بود به پسر مست رو به روش که با اون گونه های گل انداخته و دکمه های بازش هوس انگیز تر از همیشه شده بود نگاه کرد. در اخر بدون هیچ حرفی براید استایل بغلش کرد و به سمت ماشین رفت و تقلا کردن های تهیونگ بی فایده بود
کوک ته رو روی صندلی شاگرد نشوند و خودش پشت فرمون نشست و در ماشینو بست
+منو کجاا میبری؟؟
_خفه شو پسره هر*زه!(عربده)
+عوضییی(داد)
کوک با نهایت سرعت رانندگی میکرد و توی ذهنش نقشه بفاک دادن تهیونگو میکشید.
+اومم سرعتشو دوس دارم(قهقهه)
کوک دستش رو روی پای ته گذاشت و فشار داد
_این چه لباسیه پوشیدی!
.
به عمارت رسیدن و ته لنگ لنگان به سمت در ورودی قدم برداشت ولی نزدیک بود بیوفته ولی افتاد تو بغل کوک
+میتونم راه برم(مست)
ته به کمک کوک به اتاقش رفت و کوک هم اونجا بود
+برو بیرون. ضربه ارومی به سینه کوک زد
کوک اونو تو یه حرکت به دیوار چسبوند و لبای تهیونگو مک میزد و گاز میگرفت و تهیونگ هم ادامه میداد...کوک از لباش دل کند و پوست داغ گردنشو بوسید و مارکای بنفش میزاشت
+عااااعاااااعایییی میسوزهه
کوک با دستش دکمه های ته رو باز کرد و پیراهنش رو روی زمین انداخت....
ادامه تو کامنت
#تهکوک #تهیونگ #جونگکوک #ویکوک #سناریو #وانشات #کره #بنگتن #بی_تی_اس #سناریو_تصویری #فیک #فیکشن #یونمین #نویسنده #رمان
۴.۳k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.