پارت نقصی بیست و چهار

پارت نقصی بیست و چهار
5ساعت بعد.......

مهمونی تموم شد بالاخره اما پسرا به بی‌تی‌اس پیشنهاد دادن که بمونین و جرعت حقیقت بازی کنیم همه نشستیم ما دخترا هم رفتیم لباسامونو عوض کردیم و لباس خواب پوشیدیم به دخترا لباس دادم و قرار شد اونا شب بمونن پیشمون نشستیم پای جرعت حقیقت قبلا به دخترا گفته بودم که سهون و دوس دارم کاشکی اونم دوسم داشته باشه


از زبون #سهون


فلش بک به قبل مهمونی


قبلا پسرا و دخترا رو بجز سیلدا جمع کردم و بهشون گفتم که سیلدا رو دوس دارم کاشکی اونم دوسم داشته باشه وقتی به دخترا گفتم سیلدا رو دوس دارم یه خنده‌ی مرموزی کردن


پایان فلش بک

داشتیم با بی‌تی‌اس جرعت حقیقت بازی میکردیم تهیونگ نشسته بود پیش سیلدا کاشکی من جای اون بودم که بطری افتاد به من و کریس،کریس باید میپرسید
کریس:ج یا ح
+با خودم فکر کردم گفتم بگم ح بده پس گفتم ج
کریس:بلند شو به دختری که توی این جمع دوسش داری اعتراف کن و ببوسش اگر از این جمع نیست و بازم نمیدونه تو دوسش داری بهش زنگ بزن و بگو دوسش دارم
با تردید گفتم
+باشه


از زبون #سیلدا


وقتی کریس جرعت و گفت خدا خدا میکردم بیاد و به من اعتراف کنه دیدم گوشیش رو برداشت ناراحت شدم که گوشیم زنگ خورد شماره‌ی ناشناس بود جواب دادم
که دیدم سهون گفت
سهون:دوست دارم عاشقتم میشه دوست دخترم بشی؟؟
اشک از چشمم ریخت
جونگ کوک:چرا گریه میکنی سیلدا چیشده؟؟
+اره اره قبول میکنم و بعد خندیدم گوشی رو قطع کرد اومد سمتم و لبهاش رو مهر لبام کرد و میبوسید


ادامه دارد☺️
دیدگاه ها (۵)

#هرچی-من-بگمه #پارت-بیست-پنجماز زبون #سهونکریس جرعت رو بهم گ...

#هرچی-من-بگمه #پارت-بیست-ششماز زبون #سیلداصبح بلند شدم دیدم ...

#هرچی-من-بگمه #پارت-بیست-چهارماز زبون #لوهاندختره‌ی....یه لب...

پارت نقصی بیست و سومسیلدا:ددی کوشی یکی اومد قربون ما بشه یکی...

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷- : حوصلم سر رفته بیاید یه بازی کنیم ( پوزخند )* :...

رمان افسر پلیس پارت ⁶ویو شبآماده شدم و مشغول بررسی یکی از پ...

part:2. mirror of moira

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط