عشق مافیایی من پارت دو

هیونا: چرت نگو من هیچ جا نمیرم بابای هیونا:نه آقای کیم التماست میکنم دخترم و نبرین تهیونگ:گوه نخور مرتیکه .....هیونا: هوش مرتیکه قرومساق دوقطبی بی نام و نشان درست با بابای من حرف بزنا(داد) نهیونگ: زبون خوش حالیت نمیشه نه ......تهیونگ هیونا رو می‌زاره رو کولش می‌بره بالا تو اتاقش تهیونگ رو به روی بادیگارد ..تهیونگ : باباشو بگیرین نزارین بیاد بالا اگه بازم خواست بیاد بیهوشش کنین بادیگارد:چشم قربان... بابای هیونا:,(گریه) خواهش میکنم هیونا هنوز بچست بادیگاردا بیهوشش میکنن. هیونا: باباااا (گریه), ...تهیونگ :انقدر نق نزن کوچولو (پوزخند). هیونا: عوضی .(گریه می‌کنه و با دستایه کوچکش به کمر تهیونگ میزنه )تهیونگ (نیشخند) آنقدر بزن تا دستات درد بگیرن من اصلا هیچ دردی احساس نمی‌کنم هیونا: مردکه ته کاندومی.. ....تهیونگ هیونا رو می‌بره تو اتاقش میزارتش پایین تهیونگ: زود باش چیزای مورد نیاز تو جمع کن بزار تو چمدون من بیرون منتظرم هیونا: نمیخوام گمشووووو تهیونگ: نمیری هان؟ تهیونگ: خواب ببینی در پنبه دانن ( ادمین : نمیدونم درست نوشتم یا نه تو کامنتا بگین😂😅) تهیونگ : حالا خوابو نشونت میدم ....تهیونگ می‌ره سمت کمد لباسها اونجا چمدون هم بود تهیونگ چمدون رو گذاشت رو تخت هیونا: داری چه غلطی میکنی تهیونگ : دخالت نکن کم کم کشو هارو باز می‌کنه هیونا: شیبالللللللل ...تهیونگ کشوی اول رو باز می‌کنه کشوی اول: لباس بیرونی ها و تیشتر ها میزارتشون تو چمدون
کشوی دوم : شلوار ها بود اونا هم می‌زاره تو چمدون همینکه کشوی سوم رو میخواست باز کنه هیونا جیغ می‌کشه و میگه (ادمین:هاهاهاهاها خماری 😂). هیونا: نهههههههههه بازش نکن (داد),
ادمین : خماری بد دردیه
می‌دونم خیلی بد شد به روم نیارین 🙂
شرط : ۷ لایک ۷ کامنت🤧🤧
دیدگاه ها (۷)

سناریو

عشق بیمار چند پارتی و درخواستیه

عشق مافیایی من پارت یک شرط ۵ لایک ۵ کامنت🥺

قلبونت بشم من

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط