فرشته نجاتپارت

فرشته نجات(پارت۲)
&یه لحظه صبر کن الان دکتر رو خبر میکنم
چند دقیقه بعد
&دکتر گفت این قرص رو بخور خوب میشی
قرص رو گرفتم و خوردم بعد چند ثانیه تونستم همه جارو خوب ببینم بادیدن چهره ای که رو به روم بود تعجب کردم
*ش.....شما......مین یونگی
&اها افرین پس الان خوب شدی اسمت چیه.
*من کیم ا.ت هستم اینجا چیکار میکنین
&یادت نمیاد تو به جای من پریدی جلوی گلوله
یکم فکر کردم
*اها ب....بله اما شما چرا اینجا هستین
&برای جبران اگه تو نبودی من الان مرده بودم ولی دقیقا وقتی که نزدیک بود بمیرم تو مثل فرشته نجات امدی و نجاتم دادی
*خندیدم من یه ادمم وظیفم بود
&خب حالا دوست داری چجوری برات جبران کنم
*نیازی به جبران نیست
&چرا خیلیم هست زود بگو
*نمیدونم
&خب بیا یه کاری کنیم من الان باید برم شرکت شمارمو توی گوشیت بزن وقتی فکراتو کردی بهم زنگ بزن و بگو چجوری جبرانش کنم
گوشیمو ازتوی کیفم بهم داد و شمارشو بهم داد منم شمارمو بهش دادم داشت میرفت که گفتم
*ببخشید کی مرخص میشم
&دکتر گفت تا شب مرخص میشی فقط باید حواست حسابی به زخمت باشه
*باشه ممنون خدافظ
&خدافظ . اگه چیزی خواستی بهم زنگ بزن
(شب)
ازدید یونگی
از دیشب نخوابیدم ولی امشب دلم میخواد فقط بخوابم رفتم خونه رفتم توی اتاقم