شخصی به خانه یکی از آشنایانش رفت. صاحب خانه آش داغی برای
شخصی به خانه یکی از آشنایانش رفت. صاحب خانه آش داغی برای او آورد. مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود که دندانش درد گرفت و دست، جلوی دهانش برد. صاحب خانه به خیال اینکه مهمان عجله کرده و مهلت نداده تا آش سرد شود و دهانش سوخته است، به او گفت: اگر صبر می کردی، آش سرد میشد دهنت نمی سوخت. مهمان پس از شنیدن این حرف در جواب گفت: "بله آش نخورده، دهن سوخته!"
۱.۱k
۰۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.