شخصی به خانه یکی از آشنایانش رفت صاحب خانه آش داغی برای

شخصی به خانه یکی از آشنایانش رفت. صاحب خانه آش داغی برای او آورد. مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود که دندانش درد گرفت و دست، جلوی دهانش برد. صاحب خانه به خیال اینکه مهمان عجله کرده و مهلت نداده تا آش سرد شود و دهانش سوخته است، به او  گفت: اگر صبر می کردی، آش سرد میشد دهنت نمی سوخت. مهمان پس از شنیدن این حرف در جواب گفت: "بله آش نخورده، دهن سوخته!"
دیدگاه ها (۴)

#شاه-میبخشد-شیخ-علی-خان-نمیبخشدگاهی اتفاق می افتد که از مقام...

"آفتابی شدن" از اصطلاحات قنایی است و آنجا که آب قنات به مظهر...

هرگاه بخواهند کسی از مطلب و موضوعی آگاه نشود و او را به تدبی...

هرگاه راز و سر کسی فاش شود و به اصطلاح دیگر طشتش از بام افتا...

فاطمه واژه ی بی خاتمه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط