پارت هفتاد هشت غریبه آشنا
#پارت_هفتاد_هشت #غریبه_آشنا
تانیا:
پارگی و ذخم بدنم سطحی بود بخیه نزد،فقط خدا کنه جاش نمونه،رو پاهامم با زور وایمیستم خیلی درد داره...با اینکه بمونم خوابگاه اکسو مخالفت کردم و دونگهه کمکم کرد سوار ماشین بشم،برسونه منو خونه
-تانیا حالت بهتره؟درد داری
+خوبم،درد هم خب طبیعیه درد دارم
-پس چرا صورتت یه جوریه انگار جون داخل تنت نیست
+نمیدونم...خسته ام وقتی داشت پانسمان میکرد اون مواد ضد عفونی کننده خیلی اذیتم کرد خیلی درد گرفت،یکم حال ندارم از اون درد ک کشیدم نگران نباش
-تانیا یه چیزی بگم خواهش میکنم لج بازی نکن
+چی؟بگو
-اجازه میدی امشب بمونم پیشت
+آره بمون،من فقط نمیخواستم خوابگاه اکسو بمونم،خوشحال هم میشم بیای پیشم میدونی چند وقته کسی پاشو تو خونه من نزاشته
-کنارت باشم خیالم راحت تره
+مرسی ک مواظبمی
-به هر حال مقصر این اتفاق من بودم
+نه تقصیر تو نبود...اما اونموقه ک رفتی من فقط داشتم به کارهایی ک برام انجام دادی فکر میکردم،تو سریع عصبانی شدی
-نگاهت برگشت سمت سهون واسه همین فک کردم اونی ک دوسش داری سهونه
+راستش فکر میکردم دوسش دارم اون منو دوست نداره یعنی دوست داره ولی عاشقم نیست من فقط یه جورایی میخواستم از تو فرار کنم و به خودم به قبولونم که به تو هیچ حسی ندارم...
رسیدیم جلوی در خونه،در رو با ریموت باز کردم،دونگهه ماشین رو اورد داخل پارکینگ
-بشین تا کمکت کنم پیاده شی
اومد در رو باز کرد
-کلید رو بده بهم
+واسه ی چی خودم باز میکنم
-تو بده به من
کلید رو دادم بهش،یهو دستشو از زیر زانو و کمرم رد کرد،رو دستاش بلندم کرد
+واییی دونگههه آرومممم
دستامو حلقه کردم دور گردنش
+دونگهه نندازی منو
-نترسسس نمیندازم،وزنی نداری که
چقد خوبه ک الان اینجاست،تصمیم گرفتم ترس و خجالت رو بزارم کنار،سرمو گذاشتم رو شونش...چقد قلبم ارومه تو بغلش....کلید گذاشت و در رو باز کرد
-اتاقت کو تانیا
+سمت چپ
رفت تو اتاق چراغ رو با ارنجش روشن کرد و منو آروم گذاشت رو تخت
-یکم بیشتر غدا بخور دختر جان خیلی سبکی
+عوضش خوش اندامم
-اووو اون ک البته ،خب حالا بخواب
+با این لباسا ک نمیشه خوابید،برو بیرون عوض کنم
-کمک ک نمیخوای
+نه مرسی فک کنم خودم بتونم
-پس کاری داشتی صدام کن
+باشه مرسی
رفت بیرون منم اروم اروم بلند شدم لباسامو عوض کردم ،صداش کردم بیاد داخل
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
تانیا:
پارگی و ذخم بدنم سطحی بود بخیه نزد،فقط خدا کنه جاش نمونه،رو پاهامم با زور وایمیستم خیلی درد داره...با اینکه بمونم خوابگاه اکسو مخالفت کردم و دونگهه کمکم کرد سوار ماشین بشم،برسونه منو خونه
-تانیا حالت بهتره؟درد داری
+خوبم،درد هم خب طبیعیه درد دارم
-پس چرا صورتت یه جوریه انگار جون داخل تنت نیست
+نمیدونم...خسته ام وقتی داشت پانسمان میکرد اون مواد ضد عفونی کننده خیلی اذیتم کرد خیلی درد گرفت،یکم حال ندارم از اون درد ک کشیدم نگران نباش
-تانیا یه چیزی بگم خواهش میکنم لج بازی نکن
+چی؟بگو
-اجازه میدی امشب بمونم پیشت
+آره بمون،من فقط نمیخواستم خوابگاه اکسو بمونم،خوشحال هم میشم بیای پیشم میدونی چند وقته کسی پاشو تو خونه من نزاشته
-کنارت باشم خیالم راحت تره
+مرسی ک مواظبمی
-به هر حال مقصر این اتفاق من بودم
+نه تقصیر تو نبود...اما اونموقه ک رفتی من فقط داشتم به کارهایی ک برام انجام دادی فکر میکردم،تو سریع عصبانی شدی
-نگاهت برگشت سمت سهون واسه همین فک کردم اونی ک دوسش داری سهونه
+راستش فکر میکردم دوسش دارم اون منو دوست نداره یعنی دوست داره ولی عاشقم نیست من فقط یه جورایی میخواستم از تو فرار کنم و به خودم به قبولونم که به تو هیچ حسی ندارم...
رسیدیم جلوی در خونه،در رو با ریموت باز کردم،دونگهه ماشین رو اورد داخل پارکینگ
-بشین تا کمکت کنم پیاده شی
اومد در رو باز کرد
-کلید رو بده بهم
+واسه ی چی خودم باز میکنم
-تو بده به من
کلید رو دادم بهش،یهو دستشو از زیر زانو و کمرم رد کرد،رو دستاش بلندم کرد
+واییی دونگههه آرومممم
دستامو حلقه کردم دور گردنش
+دونگهه نندازی منو
-نترسسس نمیندازم،وزنی نداری که
چقد خوبه ک الان اینجاست،تصمیم گرفتم ترس و خجالت رو بزارم کنار،سرمو گذاشتم رو شونش...چقد قلبم ارومه تو بغلش....کلید گذاشت و در رو باز کرد
-اتاقت کو تانیا
+سمت چپ
رفت تو اتاق چراغ رو با ارنجش روشن کرد و منو آروم گذاشت رو تخت
-یکم بیشتر غدا بخور دختر جان خیلی سبکی
+عوضش خوش اندامم
-اووو اون ک البته ،خب حالا بخواب
+با این لباسا ک نمیشه خوابید،برو بیرون عوض کنم
-کمک ک نمیخوای
+نه مرسی فک کنم خودم بتونم
-پس کاری داشتی صدام کن
+باشه مرسی
رفت بیرون منم اروم اروم بلند شدم لباسامو عوض کردم ،صداش کردم بیاد داخل
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۲۳.۳k
۱۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.