عاقبت از نفس افتاده ترین مرد شدی

عاقبت از نفس افتاده ترین مرد شدی
وارث واقعی قافیه ی درد شدی

به بهاران نرسیدی همه ی عمر ولی
پیش از انی که به پاییز رسی زرد شد

پیش خورشید دروغین گروهی گمراه
تا که اثبات صداقت بکنی گرد شدی

مثل فرمانده که پشت سرخود خالی دید
چاره ای نیست وتسلیم عقبگرد شد

اتشی بودی ودر کوره ی یاران ،یک عمر
زیر خاکستر نامردیشان سرد شدی

مهر دیوانگی اخر به دلت خورده وچون
مهره ای سوخته از بازیشان طرد شد 🌼💙

#حسن_میرزانیا
دیدگاه ها (۳)

درد ِعشقی کشیده ام که فقط ، هر که باشد دچار می فهمدمرد ، معن...

بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرمبر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذ...

از کنارم رد شدی بی‌اعتنا، نشناختیچشم در چشمم شدی اما مرا نشن...

بس کن! تمام خاطره های مرا بدهخوابِ مرا بده، رویای مرا بدهمیز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط