تب عشقت بدلم ریخت غزل بُرنا شد
تب عشقت بدلم ریخت غزل بُرنا شد
پر پروانه و این شمع چقدر زیبا شد
خنده هایت افق صبح و خورشید طلوع
لحظه هایم همه با بودن تو رویا شد
قصد من شهد لبت چیدن و بر چیدن گل
هر شب آن حس تو با جان وفا نجوا شد
من که مست توام و راهی میخانه شدم
وای مجنون غزل راهی این صحرا شد
تو بگو عشق کجا شور و شرر تا بکجا؟
دل من روی دلت روی رخت رسوا شد....
پر پروانه و این شمع چقدر زیبا شد
خنده هایت افق صبح و خورشید طلوع
لحظه هایم همه با بودن تو رویا شد
قصد من شهد لبت چیدن و بر چیدن گل
هر شب آن حس تو با جان وفا نجوا شد
من که مست توام و راهی میخانه شدم
وای مجنون غزل راهی این صحرا شد
تو بگو عشق کجا شور و شرر تا بکجا؟
دل من روی دلت روی رخت رسوا شد....
۲.۵k
۱۸ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.