جهنم من با او🍷فصل 1
جهنم من با او🍷فصل 1
# پارت ۳۳
ویو یورا : برای ا.ت واقعا خوشحال بودم بالاخره تونست با یکی ارتباط برقرار کنه اون از ته ضربههای بدی خورده بود و فقط من از دردای زندگیش خبر داشتم اون دختر قوییه ولی میترسم عشق ا.ت و کوک به هم یه چیز دیگست میترسم عشق زیاد این دوتا به هم تاوان زیادی رو نسیبشون کنه و ممکنه ا.ت باز آسیب ببینه اون بیماری لعنتیش برگرده بیخیال از اونا با یه لبخند گفتم ....
یورا : خب کی تشریف بیاریم عروسی ؟
ا.ت : وقتی عروسی گرفتیم
یورا : آها ... ضد حال
ا.ت : از نامجون چه خبر ؟
یورا : هر روز خدا تو شرکته واقعا داره زیادی به خودش فشار میاره نگرانشم ا.ت
ا.ت : اممممم خب کیا میبینیش
یورا : شب ساعت ۲ خسته کوفته میاد خونه تا اون موقع بیدار میمونم وقتی اومد یکم صحبت میکنیم دلم براش میسوزه نباید این شغل سخت رو انتخاب میکرد
ا.ت : وای باز تو اون کاره دردسر ساخته واسه خودش خو بهش بگو از اون شغل خارج شه
یورا : ا.ت میدونی که تاوان بازنشسته شدن این شغل مرگه ....
ا.ت : بیخیال باشه باشه حالمو بد نکن به زور از اون شغل در اومدم یه کاری واسه نامی هم میکنم
کوک : اهم اهم نامی کیه ؟ شغلش چیه ؟ شغل قدیمیت چی بوده ا.ت ؟
ا.ت : رسیدیم خونه میگم وای دارم از گشنگی میمیرم خو یورا خانم ما بریم یه چی کوفت کنیم دلم مهمون میخاد پایهای ؟
یورا : نه دیگه مزاحم نمیشیم منو هانی یه چی خوردیم مرسی
ا.ت : میدونی که نمیزارم بری
یورا : نه نمیشه باید برم دیگه خو بای ( ا.ت رو بغل کرد و دست هانی رو گرفت و خدافظی کرد و از رستوران خارج شدن )
ا.ت : سلام برسوننننننن
یورا : چشممممم ( از دور دست تکون میده )
ویو کوک : عجیب بود ا.ت چه شغلی داشت ؟ اون دختر گف نامجون اون اسم یکی از همکارای شرکت بابامه مطمئنم دیدمش اگه کیم نامجون باشه خودشه کنار گذاشتن شغلش با مرگش تموم میشه قطعا با بابام همکار یداره مطمئنم ولی ... اگه ا.تم این شغل رو داشته باشه میتونه ؟ میتونه آدم بکشه ؟ شغلی که دارن راجبش صحبت میکنن مطمئنن یا جاسوس یا مافیا ا.ت مافیا باشه میتونه کمک خوبی برام باشه همینه .....
شرت نداره امروز یا فردا پارت ۳۴ رو میزارم
# پارت ۳۳
ویو یورا : برای ا.ت واقعا خوشحال بودم بالاخره تونست با یکی ارتباط برقرار کنه اون از ته ضربههای بدی خورده بود و فقط من از دردای زندگیش خبر داشتم اون دختر قوییه ولی میترسم عشق ا.ت و کوک به هم یه چیز دیگست میترسم عشق زیاد این دوتا به هم تاوان زیادی رو نسیبشون کنه و ممکنه ا.ت باز آسیب ببینه اون بیماری لعنتیش برگرده بیخیال از اونا با یه لبخند گفتم ....
یورا : خب کی تشریف بیاریم عروسی ؟
ا.ت : وقتی عروسی گرفتیم
یورا : آها ... ضد حال
ا.ت : از نامجون چه خبر ؟
یورا : هر روز خدا تو شرکته واقعا داره زیادی به خودش فشار میاره نگرانشم ا.ت
ا.ت : اممممم خب کیا میبینیش
یورا : شب ساعت ۲ خسته کوفته میاد خونه تا اون موقع بیدار میمونم وقتی اومد یکم صحبت میکنیم دلم براش میسوزه نباید این شغل سخت رو انتخاب میکرد
ا.ت : وای باز تو اون کاره دردسر ساخته واسه خودش خو بهش بگو از اون شغل خارج شه
یورا : ا.ت میدونی که تاوان بازنشسته شدن این شغل مرگه ....
ا.ت : بیخیال باشه باشه حالمو بد نکن به زور از اون شغل در اومدم یه کاری واسه نامی هم میکنم
کوک : اهم اهم نامی کیه ؟ شغلش چیه ؟ شغل قدیمیت چی بوده ا.ت ؟
ا.ت : رسیدیم خونه میگم وای دارم از گشنگی میمیرم خو یورا خانم ما بریم یه چی کوفت کنیم دلم مهمون میخاد پایهای ؟
یورا : نه دیگه مزاحم نمیشیم منو هانی یه چی خوردیم مرسی
ا.ت : میدونی که نمیزارم بری
یورا : نه نمیشه باید برم دیگه خو بای ( ا.ت رو بغل کرد و دست هانی رو گرفت و خدافظی کرد و از رستوران خارج شدن )
ا.ت : سلام برسوننننننن
یورا : چشممممم ( از دور دست تکون میده )
ویو کوک : عجیب بود ا.ت چه شغلی داشت ؟ اون دختر گف نامجون اون اسم یکی از همکارای شرکت بابامه مطمئنم دیدمش اگه کیم نامجون باشه خودشه کنار گذاشتن شغلش با مرگش تموم میشه قطعا با بابام همکار یداره مطمئنم ولی ... اگه ا.تم این شغل رو داشته باشه میتونه ؟ میتونه آدم بکشه ؟ شغلی که دارن راجبش صحبت میکنن مطمئنن یا جاسوس یا مافیا ا.ت مافیا باشه میتونه کمک خوبی برام باشه همینه .....
شرت نداره امروز یا فردا پارت ۳۴ رو میزارم
۶.۲k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.