پارت ۸۱ ( بخش دوم )
پارت ۸۱ ( بخش دوم )
#جونگکوک
جوابم رو نمیداد و گریه میکرد .. با مشت زدم به در و دست کردم توی مو هام! ای خدا حالا اینو چه طوری درست کنم . رفتم توی اتاق پی دی نیم و فهمیدم که رفته جز یکی از سهام دارای کمپانی !
دیگه فکر جویی نبودم . فکر گندی بود که زدم ! باید بهش بگم حقیقت رو . تقریبا نیم ساعت وایستادم دم در اتاقش که اومد بیرون .. تا منو دید میخواست به سرعت بره توی اتاقش که بازو هاشو گرفتم و باهم رفتیم توی اتاقش ...
سومی: کوکی ولم کن ! الان فهمیدم عشقت چه طوریه !🥺
عصبی شدم من : سومی به حرفم گوش کن منو عصبی نکن !
سومی: کوکی هیچی بهم نگفتی نکنه من جایگزینی ام برای عشق یه طرفه ات به جویی !؟
من: درسته !🥺 من قبلا عاشقش بودم خیلی هم ! و..ولی تو جایگزین نیستی بفهم سومی من تورو به خاطر خودت دوست دارم ! من دیگه اونو فراموش کردم .
سومی: فکر نکنم ! تو هنوزم عاشقشی همین امروز بهم ثابت شد هنوز دوسش داری ! وقتی بهت گفتم که استعفا داده تو بی اختیار میخواستی بری سراغش !
من: من دیگه طرف اون نمیرم ! چیکار کنم که بهت ثابت بشه که دوسش ندارم دیگه ! امروز هم به خاطر این اختیارمو از دست دادم که شاید به خاطر من داره استعفا میده .. به خاطر همین !
سومی: کوکی ! حقیقتو میگی ؟ چیز دیگه ای داری که ازم مخفی کرده باشی ؟
من: اره دارم ! 🥺
سومی: خب ! 🥺 بهتره اونم امروز رو کنی ! یا میخ...
لبامو روی لباش گذاشتم و محکم میک میزدم . بهش امون خرف زدن ندادم .. میخواست منو از خودش جدا کنه ولی محکم گرفته بودمش .. ازش جدا شدم..
من: ببخش منو سومی ! ببخش که ناراحتت کردم . دیوونه تم!💓
سومی : ک..کوکی ! .. ای دیوونه توی کمپانی ؟!!
یهو بغلم کرد سرشو روی سینه ام گذاشت. ضربان قلبم به شدت رفت بالا . گرمم شد ..
سومی: دیگه ! دیگه چیزیو ازم مخفی نکن ! باشه نفسم ؟!
من: دیگه کاری نمیکنم تو ناراحت بشی همه زندگیم !
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#جونگکوک
جوابم رو نمیداد و گریه میکرد .. با مشت زدم به در و دست کردم توی مو هام! ای خدا حالا اینو چه طوری درست کنم . رفتم توی اتاق پی دی نیم و فهمیدم که رفته جز یکی از سهام دارای کمپانی !
دیگه فکر جویی نبودم . فکر گندی بود که زدم ! باید بهش بگم حقیقت رو . تقریبا نیم ساعت وایستادم دم در اتاقش که اومد بیرون .. تا منو دید میخواست به سرعت بره توی اتاقش که بازو هاشو گرفتم و باهم رفتیم توی اتاقش ...
سومی: کوکی ولم کن ! الان فهمیدم عشقت چه طوریه !🥺
عصبی شدم من : سومی به حرفم گوش کن منو عصبی نکن !
سومی: کوکی هیچی بهم نگفتی نکنه من جایگزینی ام برای عشق یه طرفه ات به جویی !؟
من: درسته !🥺 من قبلا عاشقش بودم خیلی هم ! و..ولی تو جایگزین نیستی بفهم سومی من تورو به خاطر خودت دوست دارم ! من دیگه اونو فراموش کردم .
سومی: فکر نکنم ! تو هنوزم عاشقشی همین امروز بهم ثابت شد هنوز دوسش داری ! وقتی بهت گفتم که استعفا داده تو بی اختیار میخواستی بری سراغش !
من: من دیگه طرف اون نمیرم ! چیکار کنم که بهت ثابت بشه که دوسش ندارم دیگه ! امروز هم به خاطر این اختیارمو از دست دادم که شاید به خاطر من داره استعفا میده .. به خاطر همین !
سومی: کوکی ! حقیقتو میگی ؟ چیز دیگه ای داری که ازم مخفی کرده باشی ؟
من: اره دارم ! 🥺
سومی: خب ! 🥺 بهتره اونم امروز رو کنی ! یا میخ...
لبامو روی لباش گذاشتم و محکم میک میزدم . بهش امون خرف زدن ندادم .. میخواست منو از خودش جدا کنه ولی محکم گرفته بودمش .. ازش جدا شدم..
من: ببخش منو سومی ! ببخش که ناراحتت کردم . دیوونه تم!💓
سومی : ک..کوکی ! .. ای دیوونه توی کمپانی ؟!!
یهو بغلم کرد سرشو روی سینه ام گذاشت. ضربان قلبم به شدت رفت بالا . گرمم شد ..
سومی: دیگه ! دیگه چیزیو ازم مخفی نکن ! باشه نفسم ؟!
من: دیگه کاری نمیکنم تو ناراحت بشی همه زندگیم !
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۳.۸k
۰۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.