یونگی از خیابون رد شدم وانتیه داشت نارنگی

یونگی,: از خیابون رد شدم وانتیه داشت نارنگی
می فروخت ، یهو چشم تو چشم شدیم پشت بلندگو‌ گفت : نائنگی میقولی؟

☆☆☆☆☆☆☆_______☆☆_☆☆
کوک: تو خیابون دعوا شده بود
یکیشون داد میزد به اون یکی میگفت:
تو اگه خر**اب نبودی این موقع شب اینجا نبودی
بعد خودشم اونجا بود
در واقع ما هم اونجا بودیم😐😂

☆☆☆☆☆☆☆☆____☆☆☆☆
یونگی: هوسوک میدونی گذاشتن الف تو سلام نشانه دوس داشته؟

هوسوک: سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

یونگی: سلم

هوسوک: چوب تو استینت برادر

یونگی: همچنین

#طنز



اینجوری بزارم یا فیک خاطرات گمشده رو بزارم؟
دیدگاه ها (۱)

#خاطرات_گمشده #پارت_4مادر ات: این ماجرا برای ۱۰ سال پیشهزمان...

#عروس_فراری ‌کاپل: تهیونگ، جینا، جونگکوک‌‌ژانر : عاشقانه، م...

جونگکوک: جین میدونی فرق خارجی ها و با ایرانی چیه؟؟ جین: ن...

#خاطرات_گمشده #پارت_3مادر ات: دخترم امروز بعد مدرسه میام من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط