دلنوشته لیلی
#دلنوشته_لیلی
#تنها_برای_چشمهایش
زیر پوسته ی ضخیم و یاغی و جنگ طلبش...
هزاران بوسه و عشق و احساس غنچه بسته بود...
چشمانش می درید روحم را...
لبهای داغ و ترک خورده اش از جانم چه میخواست؟...
پنجه هایش ریشه میدواند در دستانم...
این ریشه ها از قلبم بیرون میکشید جان مرا...
مرگی شیرین تر از هر حیاتی...
لابه لای زلف های پریشان خاک و خون گرفته اش که در زیر تلالوی غروب می درخشید...
من هزاران یاس و نرگس و نیلوفر خمیده دیدم....
که در انتظار نوازش دستی بودند برای سر برآوردن،رقص و زندگی....
در دست نوشتن..
ادامه دارد...
#تنها_برای_چشمهایش
زیر پوسته ی ضخیم و یاغی و جنگ طلبش...
هزاران بوسه و عشق و احساس غنچه بسته بود...
چشمانش می درید روحم را...
لبهای داغ و ترک خورده اش از جانم چه میخواست؟...
پنجه هایش ریشه میدواند در دستانم...
این ریشه ها از قلبم بیرون میکشید جان مرا...
مرگی شیرین تر از هر حیاتی...
لابه لای زلف های پریشان خاک و خون گرفته اش که در زیر تلالوی غروب می درخشید...
من هزاران یاس و نرگس و نیلوفر خمیده دیدم....
که در انتظار نوازش دستی بودند برای سر برآوردن،رقص و زندگی....
در دست نوشتن..
ادامه دارد...
۲۷.۳k
۱۶ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.