دلنوشتهلیلی

#دلنوشته.لیلی
دیداری دوباره....
بزم من و تو پس از سالها...
با تمام وجود در آغوش کشیدمت!...
ای مخدر شیرین روح من...
شیدای توام...
لمس دستان آتشینت بر وجودم که سراپا تمنای توبود...
هرم نفسهای گرمت که جانم را می ستاند...
عطر ناب نفسهایت که جنونم را تغذیه میکند...
چه بگویم ا ز تو که دوباره امدنت روح مرا بستر هزاران غزل ساخته...
نفسی عمیق لابه لای موهایم میکشی..
میگویی گل بانو...هنوزم عطر موهایت بوی زندگی میدهد..
بغض درون صدایت حکایت دلتنگی ست که تمام روحت را ویران کرده...
و اما من..
بر میگردم و از دهانم و تمام مجرای روحم سر ریز میکند غزلهایی که برای تو متولد شده بودند...
و بغض وحشی که رام شدنی نیست...
و زمینی که طاقت طغیانش را ندارد....
به کجا روم ؟؟
تو بگو...
میبینی؟؟؟؟...
من وطن همیشه سرسبز و جاوید توام...
من هنوزم درون سینه ام هزاران تلالو ی خورشید و هزاران امید و زندگی دارم....
تنها بر روی قله ی زندگی و عشق پا به پای پونه ها ی وحشی میرقصم و آوای خلقت و امید سر میدهم....

تو چرا اما نیستی؟؟؟؟....

#لیلی
دیدگاه ها (۲۰)

#دلنوشته_لیلی#تنها-برای-چشمهایشدر آن هنگام که باران به وصال ...

من زاده ی بهارم...فرزند اردیبهشت...کسی چه میداند..شاید قرن ه...

#دلنوشته_لیلی#تنها_برای_چشمهایشزیر پوسته ی ضخیم و یاغی و جنگ...

#دلنوشته_لیلی#تنها_برای_چشمهایشای مجنون نشسته در سلول به سلو...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

Lucky victim of Halloween night جوهر خون و آخرین نفس دختر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط