سالها خاموش بودم سالها

.
.
سالها خاموش بودم سالها ,
یک دل مدهوش بودم سالها,
ناگهان روح تبم,
ترکش گرفت,
کلبه تنهاییم آتش گرفت,
یک نفرزخمم زدوفانی شدم,
نی بدستم داد وعرفانی شدم,
یک نفرحرف دلم راگوش کرد
زخمهارابرتنم تن پوش کرد
وای مردم ازغمم پرواکنید
ازمنه شوریده دل حاشاکنید,
من به سقف سینه مشعل بسته ام ,
خون چکیدازپای تاول بسته ام,
بازپاییزومن واین کوله بار
بیقرارم بیقرارم بیقرار

#اشعارناب
#عاشقانه_ها
دیدگاه ها (۳)

برایت قهوه می‌ریزم، تو از من آب میخواهی!به چَشمت شعر میکارم ...

شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟مانده ام در طلبت غرق تمنا...

گاهی خیال میکنم ازمن بریده ای!بهترزمن برای دلت برگزیده ای؟از...

.آرزو داشتم این بار... به تو تکیه کنمپیشِ من باشی و بر شانه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط