شده ام عاشق تو وای که حالا چه کنم

شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟
مانده ام در طلبت غرق تمنا چه کنم؟

گفته بودی که رعایت کنم آن حد و حدود
من پذیرفتم و حالا نشد اما ، چه کنم؟

تو پر از خاطره ای، داشتنت حق من است
با دل من تو بگو حق خودم را چه کنم؟

دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت
می شود شاعر و دیوانه و شیدا چه کنم؟

همه را از دل من عشق تو بیرون کرده
مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟

می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما
تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟

خسته ام جز تو دگر از همه چیز و همه کس تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم
.
#مرجان_علیشاهی
دیدگاه ها (۳)

..ای تو فرسوده ترین غصه دیرینه منای دوچشمان سیاه تو قرنطینه ...

دو چشمهات کــه راه ستاره را بلدندجهان بی کلمه بی نشانه بی عد...

برایت قهوه می‌ریزم، تو از من آب میخواهی!به چَشمت شعر میکارم ...

..سالها خاموش بودم سالها ,یک دل مدهوش بودم سالها,ناگهان روح ...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط