p18
ک: اخخخ یکم یواش تر
ی: ببخشید..... حالا بگو
ک: برای خودم کار میکنی
ی: یعنی چی
ک: مثل ی خدمت کار دیگه
ی: هومممم باشه قبوله بهتر از اینه ک برم اونجا
از این حرفش لبخندی زدم اما چون پشتم ب اون بود ندید
ویو تهیونگ
از خواب پاشدم یورا کنارم نبود نگاهی ب ساعت انداختم دیدم ساعت ۱۲:۳۶دقیقس
پاشدم رفتم دستشویی و کارای لازم رو کردم اومپم پایین گفتم شاید یورا داخل اشپز خونه باشه رفتم نگاهی کردم اما نبود کل خونه رو گفتم اما نبود زنگ زدم ب تلفنش ک دیدم صداش از توی اتاق میومد گوشیش خونه بود و نبرده بودش
نگرانش شدم همین جور داشتم دور خودم میچرخیدم و فکر میکردم ک چشمم ب کاغذ روی میز افتاد
برش داشتم
«جناب کیم هواست ب گل رزت باشه.... چون هر لحظه ممکنه ازت بگیرمش»
اینو ک خوندم ترسم بیشتر شد
ک دیدم گوشیم داره زنگ میخوره سریع برش داشتم و جواب دادم
ک: الو ته؟
ته: الو... بله
ک: زنگ زدم بهت بگم ک نگران یورا نباش پیش منه
ته: پیش تو چکار میکنه
ک: خب*فلش بک*
ویو کوک
صبح رفتم خونه ی یورا و تهیونگ ک ی چیزی بهشون بگم اما. درو باز نکردن منم کلید داشتم برای همین درو باز کردم و رفتم داخل خواستم برم بالا ک ی کاغذ روی میز دیدم برش داشتم و خوندمش «جناب کیم هواست ب گل رزت باشه.... چون هر لحظه ممکنه ازت بگیرمش»
اینو ک خوندم سریع رفتم بالا و در اتاقو باز کردم دیدم یورا و تهیونگ خیلی راحت خوابیدن
بریا اینکه پیش گیری کنم رفتم یورا رو بغل کردم بردمش خونه ی خودم
پایان فلش بک
ویو ته
ک: جریان این بود..
ته: هوم باشه منم تا یک ساعت دیگه میام اونجا
ک: باشه
*قط کردن*
بعد از اینکع گوشی رو قط کردم اماده شدم و رفتم بیرون
ته: هوانگگگ*داد*
هـ: بله اقا؟
ته: سریع برو ببین ک سوجیوو اومده کره یا ن
هـ: چشم قربان
نظر یادتون نره💋
ی: ببخشید..... حالا بگو
ک: برای خودم کار میکنی
ی: یعنی چی
ک: مثل ی خدمت کار دیگه
ی: هومممم باشه قبوله بهتر از اینه ک برم اونجا
از این حرفش لبخندی زدم اما چون پشتم ب اون بود ندید
ویو تهیونگ
از خواب پاشدم یورا کنارم نبود نگاهی ب ساعت انداختم دیدم ساعت ۱۲:۳۶دقیقس
پاشدم رفتم دستشویی و کارای لازم رو کردم اومپم پایین گفتم شاید یورا داخل اشپز خونه باشه رفتم نگاهی کردم اما نبود کل خونه رو گفتم اما نبود زنگ زدم ب تلفنش ک دیدم صداش از توی اتاق میومد گوشیش خونه بود و نبرده بودش
نگرانش شدم همین جور داشتم دور خودم میچرخیدم و فکر میکردم ک چشمم ب کاغذ روی میز افتاد
برش داشتم
«جناب کیم هواست ب گل رزت باشه.... چون هر لحظه ممکنه ازت بگیرمش»
اینو ک خوندم ترسم بیشتر شد
ک دیدم گوشیم داره زنگ میخوره سریع برش داشتم و جواب دادم
ک: الو ته؟
ته: الو... بله
ک: زنگ زدم بهت بگم ک نگران یورا نباش پیش منه
ته: پیش تو چکار میکنه
ک: خب*فلش بک*
ویو کوک
صبح رفتم خونه ی یورا و تهیونگ ک ی چیزی بهشون بگم اما. درو باز نکردن منم کلید داشتم برای همین درو باز کردم و رفتم داخل خواستم برم بالا ک ی کاغذ روی میز دیدم برش داشتم و خوندمش «جناب کیم هواست ب گل رزت باشه.... چون هر لحظه ممکنه ازت بگیرمش»
اینو ک خوندم سریع رفتم بالا و در اتاقو باز کردم دیدم یورا و تهیونگ خیلی راحت خوابیدن
بریا اینکه پیش گیری کنم رفتم یورا رو بغل کردم بردمش خونه ی خودم
پایان فلش بک
ویو ته
ک: جریان این بود..
ته: هوم باشه منم تا یک ساعت دیگه میام اونجا
ک: باشه
*قط کردن*
بعد از اینکع گوشی رو قط کردم اماده شدم و رفتم بیرون
ته: هوانگگگ*داد*
هـ: بله اقا؟
ته: سریع برو ببین ک سوجیوو اومده کره یا ن
هـ: چشم قربان
نظر یادتون نره💋
۳۳.۲k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.