part: 25
part: 25
ویو تهیونگ (علامت کوک + علامت ته_)
بعد اون روز دیگه اصلا دلم نمیخواست برم سفر من با آدمای زیاد رابطه داشتم ولی ..... ولی این ... این فرق میکرد این دفعه مشترک مورد نظر یه دختر نبود که فقط از رو هوس سمتش برم ایندفعه یه پسر بود .... پسری که شده تمام زندگیم . وقط رفتن بود . با خودم گفتم : هی تهیونگ فقط دوروزه تومیتونی هروز باهاش تلفونی حرف میزنم طوری نمیشه
+کسی پشت در هست
×بله قربان امری داشتین ؟
_به آیان بگو سریع بیاد اینجا عجله کن
×چشم
به چند ثانیه نکشید که به در ضربه خورد
+بیا تو
ناراحت بود . رفتم سمتش .بغلش رو باز کرد
_دلم برات تنگ میشه ارباب .
محکم بغلش کردم
+با این کاری که کردی رفتنو برام سخت تر کردی کوچولو
_کدوم ؟
+شیطنت صبح 😂
_عا...عاها 😅 گفتم شاید قبل رفتن خوشحالت کنم
+میگم منو تو زیادی شلوغش نکردیم ؟ دوروزه دیگه بعدشم تلفونی باهم حرف میزنیم دیگه
_ولی بغل کردنت یه چیز دیگس
+جونگ کوک ....(کیس)
_خوب غذا بوخور . مریض نشو . سعی کن زیاد کار نکنی
+چشم خب .... من دیگه باید برم
_خداحافظ
کوک از اتاق رفت بیرون این پسر ..... یه فرشتس
از اتاق رفتم بیرون و چند نفر چمدون ها مو برام آوردن همه جمع شده بودن تو حال
+خب... این عمارت رو سپردم به شما تا برگردم باید مثل چشماتون مراقبش باشید
×××_چشم
+خب خداحافظ
راوی : دوسِتان فردا سعی میکنم پارت بزارم و از اون به بعد تا ۵ شهریور پارت نداریم البته سعی میکنم نت بگیرم و بزارم
ویو تهیونگ (علامت کوک + علامت ته_)
بعد اون روز دیگه اصلا دلم نمیخواست برم سفر من با آدمای زیاد رابطه داشتم ولی ..... ولی این ... این فرق میکرد این دفعه مشترک مورد نظر یه دختر نبود که فقط از رو هوس سمتش برم ایندفعه یه پسر بود .... پسری که شده تمام زندگیم . وقط رفتن بود . با خودم گفتم : هی تهیونگ فقط دوروزه تومیتونی هروز باهاش تلفونی حرف میزنم طوری نمیشه
+کسی پشت در هست
×بله قربان امری داشتین ؟
_به آیان بگو سریع بیاد اینجا عجله کن
×چشم
به چند ثانیه نکشید که به در ضربه خورد
+بیا تو
ناراحت بود . رفتم سمتش .بغلش رو باز کرد
_دلم برات تنگ میشه ارباب .
محکم بغلش کردم
+با این کاری که کردی رفتنو برام سخت تر کردی کوچولو
_کدوم ؟
+شیطنت صبح 😂
_عا...عاها 😅 گفتم شاید قبل رفتن خوشحالت کنم
+میگم منو تو زیادی شلوغش نکردیم ؟ دوروزه دیگه بعدشم تلفونی باهم حرف میزنیم دیگه
_ولی بغل کردنت یه چیز دیگس
+جونگ کوک ....(کیس)
_خوب غذا بوخور . مریض نشو . سعی کن زیاد کار نکنی
+چشم خب .... من دیگه باید برم
_خداحافظ
کوک از اتاق رفت بیرون این پسر ..... یه فرشتس
از اتاق رفتم بیرون و چند نفر چمدون ها مو برام آوردن همه جمع شده بودن تو حال
+خب... این عمارت رو سپردم به شما تا برگردم باید مثل چشماتون مراقبش باشید
×××_چشم
+خب خداحافظ
راوی : دوسِتان فردا سعی میکنم پارت بزارم و از اون به بعد تا ۵ شهریور پارت نداریم البته سعی میکنم نت بگیرم و بزارم
۶.۶k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.