part :23
part :23
ویو جونگ کوک (علامت کوک+علامت ته_)
صبحونه رو که آماده کردم تهیونگ اومد پایین ولی با قیافه پوکر . رفتم سمتش یکی از صندلی هارو کشید بیرون و گذاشت جلوی من و نشست روش
+چیزی شده ؟!
به پاهاش اشاره کرد
_بیا بشین اینجا تا برات بگم
+ولی ...
_پس منم نمیگم
+باشه باشه تو بردی
رفتم نشستم رو پاهاش
_حالا شد
+خب... بگو چیشده
_اگه تو دوروز منو نبینی چیکار میکنی
+عومم... خب ... باید بیای تو بیمارستانا دنبالم بگردی
_جدی گفتم
+منم جدی گفتم . حالا چیشده ؟
_باید دوروز برم سفر
+چی؟! چرا ؟!
_مثل اینکه کارا رو خودم باید راست و ریست کنم
+کی میای . تکلیف من چی میشه پس
بغلم کرد و سرش گذاشت رو شونم
_نمیدونم چیکار کنم
راوی: خب دوسِتان برای ادامه پارت به کمک شما نیاز دارم قراره بریم تو جاهای صحنه دار😈 ولی قبل اینکه تهیونگ بره مسافرت باشه یا بعدش و اینکه صحنه هاشم بنویسم یا نه
ویو جونگ کوک (علامت کوک+علامت ته_)
صبحونه رو که آماده کردم تهیونگ اومد پایین ولی با قیافه پوکر . رفتم سمتش یکی از صندلی هارو کشید بیرون و گذاشت جلوی من و نشست روش
+چیزی شده ؟!
به پاهاش اشاره کرد
_بیا بشین اینجا تا برات بگم
+ولی ...
_پس منم نمیگم
+باشه باشه تو بردی
رفتم نشستم رو پاهاش
_حالا شد
+خب... بگو چیشده
_اگه تو دوروز منو نبینی چیکار میکنی
+عومم... خب ... باید بیای تو بیمارستانا دنبالم بگردی
_جدی گفتم
+منم جدی گفتم . حالا چیشده ؟
_باید دوروز برم سفر
+چی؟! چرا ؟!
_مثل اینکه کارا رو خودم باید راست و ریست کنم
+کی میای . تکلیف من چی میشه پس
بغلم کرد و سرش گذاشت رو شونم
_نمیدونم چیکار کنم
راوی: خب دوسِتان برای ادامه پارت به کمک شما نیاز دارم قراره بریم تو جاهای صحنه دار😈 ولی قبل اینکه تهیونگ بره مسافرت باشه یا بعدش و اینکه صحنه هاشم بنویسم یا نه
۷.۲k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.