پارت ² پارت اخررر
+هه*خنده...ثابت کن...کوکی منو ول کرده
-ا.ت*بغض
+دستمو ول کن
ب سمت بیرون حرکت کردم و از بار رفتم بیرون ..
کوک ویو
وقتی رفت منم دنبالش میرفتم ک ی وقت بلایی سرش نیاد..
ویو ا.ت
همینطوری توی خیابون ها راه میرفتم وقتی خاستم از وسط خیابون رد شم نوری ب چشمم خورد نزدیک بود ماشین بهم بزنه ک ب عقب کشیده شدم ....کوک بود...
-حواست کجاس هااا اگ چیزیت میشد چی؟؟؟*بلند
مستی از سرم پریده بود...همونطور ک از پشت بغلم کرده بود برمگردوند و نگام کردو گفت
-ا.ت..ببخشيد
+ت ولم کردیو رفتی!
-ا.ت مجبور بودم معذرت میخام
+مجبور بودی واس هیچی ولم کنی بری؟!
-ببخشید*بغض
اشک توی چشاش جم شدهبود و منم نتونستم تحمل کنم و خودمو انداختم توی بغلش ک
محکم بغلم کرد و سرمو بوسید و بعد سرشو ت گردنم فرو برد و حلقه دستاشو دور کمرم محکم تر کرد بدن گرمش تن سردمو گرم میکرد...نفس هاش باعث میشد مورمورم بشه....شروع کرد ب بوسه های نرم روی گردنم زدن و بعد ب سمت لب هام اومد بوسه ای روی لبام زد..بعدش بازم بهم نگاه کرد
-ا.ت...بخشیدیم؟
+هوم
-..خببب خانم بگو چرا مست کردی
معمولا وقتی ناراحتی مست میکنی
+اولین دليلش مث همیشه ت ولم کرده بودی و دومین دليل...امروز...امروز اقای کانگ منو اخراج کرد
-اهان بله....چیییییی چ غلطی کردههه
+ک..کوک
-باشه باشه...فردا خودم حسابشو میرسم*لبخند شیطانی
+کوک!
-اهه بابا باشه خا کاری نمیکنم...فقد میگم اخراجش کنن*پوزخند
+کوککک..هوف بیخیال
-عاره بیخیال ...فعلا بریم خونمون خرگوش کوچولوم
+باشه بانییییی
توی راه خونه بودیم ک برگشت سمتم و کار همیشگیش رو تکرار کرد...همیشه وقتی توی راه بوديم اینکارو میکرد...اول ی بوسه روی لبام و بعد روی دستم میزد...
ب خونه رفتیم ک بله بازم شروع کرد
-خب ا.ت خانم برامون ی کیمچی خوشمزه درست میکنن؟
+هعی خدا باش باش
-حیح
بعد از اون روز کوک جوری اقای کانگ رو ب فاک داد ک منو مدیر بیمارستان کردو خودش استعفا داد
(پسر منه دیگع😎😂)
خببب پایان
چطور بود؟؟؟؟
-ا.ت*بغض
+دستمو ول کن
ب سمت بیرون حرکت کردم و از بار رفتم بیرون ..
کوک ویو
وقتی رفت منم دنبالش میرفتم ک ی وقت بلایی سرش نیاد..
ویو ا.ت
همینطوری توی خیابون ها راه میرفتم وقتی خاستم از وسط خیابون رد شم نوری ب چشمم خورد نزدیک بود ماشین بهم بزنه ک ب عقب کشیده شدم ....کوک بود...
-حواست کجاس هااا اگ چیزیت میشد چی؟؟؟*بلند
مستی از سرم پریده بود...همونطور ک از پشت بغلم کرده بود برمگردوند و نگام کردو گفت
-ا.ت..ببخشيد
+ت ولم کردیو رفتی!
-ا.ت مجبور بودم معذرت میخام
+مجبور بودی واس هیچی ولم کنی بری؟!
-ببخشید*بغض
اشک توی چشاش جم شدهبود و منم نتونستم تحمل کنم و خودمو انداختم توی بغلش ک
محکم بغلم کرد و سرمو بوسید و بعد سرشو ت گردنم فرو برد و حلقه دستاشو دور کمرم محکم تر کرد بدن گرمش تن سردمو گرم میکرد...نفس هاش باعث میشد مورمورم بشه....شروع کرد ب بوسه های نرم روی گردنم زدن و بعد ب سمت لب هام اومد بوسه ای روی لبام زد..بعدش بازم بهم نگاه کرد
-ا.ت...بخشیدیم؟
+هوم
-..خببب خانم بگو چرا مست کردی
معمولا وقتی ناراحتی مست میکنی
+اولین دليلش مث همیشه ت ولم کرده بودی و دومین دليل...امروز...امروز اقای کانگ منو اخراج کرد
-اهان بله....چیییییی چ غلطی کردههه
+ک..کوک
-باشه باشه...فردا خودم حسابشو میرسم*لبخند شیطانی
+کوک!
-اهه بابا باشه خا کاری نمیکنم...فقد میگم اخراجش کنن*پوزخند
+کوککک..هوف بیخیال
-عاره بیخیال ...فعلا بریم خونمون خرگوش کوچولوم
+باشه بانییییی
توی راه خونه بودیم ک برگشت سمتم و کار همیشگیش رو تکرار کرد...همیشه وقتی توی راه بوديم اینکارو میکرد...اول ی بوسه روی لبام و بعد روی دستم میزد...
ب خونه رفتیم ک بله بازم شروع کرد
-خب ا.ت خانم برامون ی کیمچی خوشمزه درست میکنن؟
+هعی خدا باش باش
-حیح
بعد از اون روز کوک جوری اقای کانگ رو ب فاک داد ک منو مدیر بیمارستان کردو خودش استعفا داد
(پسر منه دیگع😎😂)
خببب پایان
چطور بود؟؟؟؟
۳۵.۰k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.