Life for love
Life for love
پارت 46
اسلاید ۲ فرانسیس لیستر ( بابای مایکل )
جیمین: اخرین گزارش دزدی از عمارت جئونی که مشخصات خانواده دوستت رو داره تقریبا دو ماه پیش اتفاق اقتاده
میرا: چی دو ماه پیش؟؟ از چه روزی؟؟
جیمین: خیلی مطمئن نیستم احتمالا حدود پنج یا شیش روز بعد از پرونده طلاقی که بردی و تو تلویزیون نشونت دادن
میرا: پس اون ماجرای تج.اوز و اون اتیش سوزی ها همشون کار یک نفره ولی کی می.... لیستر
جیمین: لیستر؟؟
میرا: فرانسیس لیستر می تونی چیزی ازش پیدا کنی؟؟ خیلی برام مهمه
جیمین: اسمش که اشناس ولی خب باشه انجامش میدم نگران نباش
مرسی جیمین لطف کردی ببخشید این همه اذیتتم کردم
جیمین: یااااا اینجوری نگو ناراحتم میکنیا!!
میرا: ( لبخند )
( چهار روز بعد ساعت ۴ ظهر )
انا: هیی این غذا بدون میرا مزه نمیده دلم براش تنگ شده چند روزه خبری ازش نیست
سان هی: نگرانش نباش داره کار هاش رو انجام میده چند روز دیگه برمیگرده
.
.
فلورا: بچه هاااا ببینید کی برگشتهههه
میرا: سلاممم
انا: میرااااا ( بغل کردن میرا ) دلم برات تنگ شده بود چکار میکردی این چند روز نبودی!!
میرا: بشینید که کلی حرف دارم باید ی چیزایی بهتون بگم ، درواقع هممون این چند روز زحمت کشیدیم و الانم باید تنیجه زحمتامون رو بریزیم رو دایره
سان هی: خوشحالم برگشتی
فلورا و انا: اووووو نه بابا؟؟
سان هی: اهههم خب بریم سر کارمون
میرا: اوهوم بشینید
پارت 46
اسلاید ۲ فرانسیس لیستر ( بابای مایکل )
جیمین: اخرین گزارش دزدی از عمارت جئونی که مشخصات خانواده دوستت رو داره تقریبا دو ماه پیش اتفاق اقتاده
میرا: چی دو ماه پیش؟؟ از چه روزی؟؟
جیمین: خیلی مطمئن نیستم احتمالا حدود پنج یا شیش روز بعد از پرونده طلاقی که بردی و تو تلویزیون نشونت دادن
میرا: پس اون ماجرای تج.اوز و اون اتیش سوزی ها همشون کار یک نفره ولی کی می.... لیستر
جیمین: لیستر؟؟
میرا: فرانسیس لیستر می تونی چیزی ازش پیدا کنی؟؟ خیلی برام مهمه
جیمین: اسمش که اشناس ولی خب باشه انجامش میدم نگران نباش
مرسی جیمین لطف کردی ببخشید این همه اذیتتم کردم
جیمین: یااااا اینجوری نگو ناراحتم میکنیا!!
میرا: ( لبخند )
( چهار روز بعد ساعت ۴ ظهر )
انا: هیی این غذا بدون میرا مزه نمیده دلم براش تنگ شده چند روزه خبری ازش نیست
سان هی: نگرانش نباش داره کار هاش رو انجام میده چند روز دیگه برمیگرده
.
.
فلورا: بچه هاااا ببینید کی برگشتهههه
میرا: سلاممم
انا: میرااااا ( بغل کردن میرا ) دلم برات تنگ شده بود چکار میکردی این چند روز نبودی!!
میرا: بشینید که کلی حرف دارم باید ی چیزایی بهتون بگم ، درواقع هممون این چند روز زحمت کشیدیم و الانم باید تنیجه زحمتامون رو بریزیم رو دایره
سان هی: خوشحالم برگشتی
فلورا و انا: اووووو نه بابا؟؟
سان هی: اهههم خب بریم سر کارمون
میرا: اوهوم بشینید
۱۳.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.