رمان حامیم
رمان حامیم
پارت۱۸
یک ساعت بعد(ساعت ۱۱ شب)
خونه علیرضا:
حامیم: من میرم دنبال جانا
باران: فرید ی لحظه بیا اتاق کارت دارم
تو اتاق:
فرید: جانم باران
باران: میگم از این دیانا خوشت میاد اوکی کنم برات؟
فرید: راستش اره خوشم میاد ازش😁
باران: خیل خب بیا بریم
علیرضا: بچه ها ی عکس دسته جمعی مون نشه؟
بچه ها: بشه
عکس گرفتن...
باران: دیانا یه لحظه میای تو بالکن؟
دیانا: آره برو اومدم
تو بالکن:
باران: دیانا میگم این فرید ازت خوشش میاد خب...
دیانا: خب!
باران: اوکی شید با هم اگ ط عم خوشت میاد
دیانا: راستش اممم...
باران: چی شده؟
دیانا: منم از همون اول دیدمش خوشم اومد ازش بعد ک حرف زدیم و اینا واقعا ب دلمنشست
باران: پس میرم صداش کنم بیاد حرف بزنید با هم
دیانا: حلع
ادامه دارد...
پارت۱۸
یک ساعت بعد(ساعت ۱۱ شب)
خونه علیرضا:
حامیم: من میرم دنبال جانا
باران: فرید ی لحظه بیا اتاق کارت دارم
تو اتاق:
فرید: جانم باران
باران: میگم از این دیانا خوشت میاد اوکی کنم برات؟
فرید: راستش اره خوشم میاد ازش😁
باران: خیل خب بیا بریم
علیرضا: بچه ها ی عکس دسته جمعی مون نشه؟
بچه ها: بشه
عکس گرفتن...
باران: دیانا یه لحظه میای تو بالکن؟
دیانا: آره برو اومدم
تو بالکن:
باران: دیانا میگم این فرید ازت خوشش میاد خب...
دیانا: خب!
باران: اوکی شید با هم اگ ط عم خوشت میاد
دیانا: راستش اممم...
باران: چی شده؟
دیانا: منم از همون اول دیدمش خوشم اومد ازش بعد ک حرف زدیم و اینا واقعا ب دلمنشست
باران: پس میرم صداش کنم بیاد حرف بزنید با هم
دیانا: حلع
ادامه دارد...
۱.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.