طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_هشتم
#قسمت_شصت_و_ششم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
وضعیت یکی از این سه نفر خیلی خراب بود و به زور نفس میکشید. به علت تاریکی هوا محل زخم هایشان قابل تشخیص نبود. چند ثانیه بعد ابراهیم با چند پتو رسید، واقعاً قدرت بدنی خوبی داشت. داشتیم به کمک ابراهیم یکی شان را داخل پتو میگذاشتیم که دیدم نفر سوم که جراحت خیلی شدیدی داشت نتوانست تحمل کند، نفس کوتاهی کشید و شهید شد. سرم را انداختم پایین و به ابراهیم گفتم:« کمک کن این دو نفر را ببریم پایین.»
خیلی ناراحت بودم اما به روی خودم نمی آوردم و سعی کردم روحیه خودم و بقیه نیروها را حفظ کنم.
ابراهیم سابقه کمر درد داشت اما به روی خودش نیاورد و آن دو مجروح را منتقل کردیم پایین. بلافاصله برگشتیم بالای تل. نیرو ها همچنان مقاومت میکردند تا تل را حفظ کنند. باران شدید تر و زمین گل و باتلاق شده بود، لباس هایمان هم از باران خیس و گلی و بعد از آن حادثه پر از خون شده بود.
ابراهیم هنوز یک جا آرام و قرار نداشت. مدام وضعیت تل را بررسی میکرد و به نیروهای روی تل روحیه میداد و نقاط ضعف را برطرف میکرد.
با همه شجاعتش اما روحیه لطیفی داشت؛ ولی اصلاً تا اتمام مأموریت ناراحتی اش را به روی خودش نیاورد.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_هشتم
#قسمت_شصت_و_ششم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
وضعیت یکی از این سه نفر خیلی خراب بود و به زور نفس میکشید. به علت تاریکی هوا محل زخم هایشان قابل تشخیص نبود. چند ثانیه بعد ابراهیم با چند پتو رسید، واقعاً قدرت بدنی خوبی داشت. داشتیم به کمک ابراهیم یکی شان را داخل پتو میگذاشتیم که دیدم نفر سوم که جراحت خیلی شدیدی داشت نتوانست تحمل کند، نفس کوتاهی کشید و شهید شد. سرم را انداختم پایین و به ابراهیم گفتم:« کمک کن این دو نفر را ببریم پایین.»
خیلی ناراحت بودم اما به روی خودم نمی آوردم و سعی کردم روحیه خودم و بقیه نیروها را حفظ کنم.
ابراهیم سابقه کمر درد داشت اما به روی خودش نیاورد و آن دو مجروح را منتقل کردیم پایین. بلافاصله برگشتیم بالای تل. نیرو ها همچنان مقاومت میکردند تا تل را حفظ کنند. باران شدید تر و زمین گل و باتلاق شده بود، لباس هایمان هم از باران خیس و گلی و بعد از آن حادثه پر از خون شده بود.
ابراهیم هنوز یک جا آرام و قرار نداشت. مدام وضعیت تل را بررسی میکرد و به نیروهای روی تل روحیه میداد و نقاط ضعف را برطرف میکرد.
با همه شجاعتش اما روحیه لطیفی داشت؛ ولی اصلاً تا اتمام مأموریت ناراحتی اش را به روی خودش نیاورد.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۱.۱k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.