عشق مافیایی
عشق مافیایی
ویو ات
رفتم دفتر علامت مدیر*
*خب دلیل دعوا
۱آقا اجازه این شروع کرد(اینو به درخت میگن)
ای پاچه خوارررر ای ای ای
.دروغ میگه منو دوستم داشتیم وسایلمون و جمع میکردیم که................(براش تعریف کرد)
*خب ولی شما حق کتک کاری ندارید یک هفته اخراجی
.چیییییییی
۱بامن کاری ندارین
*نه
اون غوله رفت
.ولی دایی خودت میدونی چقدر روی مامانم حساسم ولی با این وجود بازم طرف اونو گرفتی خیلی بی شعوری اون به خواهر مرده تو توهین کرده تو هیچی نمیگی واقعا برای مامانم متاسفم که یه همچین داداش حروم ز............
اگه گفتین چی شد دایی بی شعورش زد توی گوشش
*بار آخرت باشه با من اینجوری حرف میزنی
.یه هفته که هیچی دیگه تا آخر عمرم پامو توی این خراب شده نمیذارم برو خوش باش
ورفتم بیرون
ویو ادمین خلتون
ات همینجوری که اشک میریخت وارد کلاس شد داییش هم پشت سرش اومد داخل همه بچه ها و استاد با تعجب نگاه میکردن
*ات ات ات وایسا حرف بزنیم دودقیقه گوش بده.
.چته چی از جونم میخوای دست از سرم بردار از بچگی کم اذیتم نکردی دخترت و زنت کم حرف بارم نکردن که یتیمم جام پیش خوانواده ی پول دآری مثل شما نیست الانم دارم میرم دیگه ولم کنید عرضه نگهداری از بچه خواهرم تم نداشتی گمشو اونور(باگریه تعنه زد بهش رفت)
دهن همه باز مونده بود
پرش زمانی به ساعت۲ شب
ات همینجوری سر گردون داخل خیابون راه میرفت در اصل دختری نبود که برای همچین چیز کوچیکی این کارو بکنه ۱۲ساله داره این فشار رو تحمل میکنه دیگه خسته شده بود به خودش اومد دید جلوی بلند ترین ساختمون سئول وایساده رفت سوار آسانسور شد دکمه طبقه آخر و زد و رفت پشت بوم رفت نشست لب پشت بوم وبه خاطراتش فکر میکرد بلند شد و بلند داد زد و از همه خدا حافظی کرد خودشو انداخت پایین که.......................
ویو ستایش الان در به در دارم دنبال ات میگردم نیست که نیست یه ماشین کنارم وایساد بوق زد توجهی نکردم که شیششو داد پایین و دیدم اون پسره نامجونه پا دوستاش
^چیزی شده چرا تا الان بیرونی
@دارم دنبال ات میگردم نیست
^میخوای کمک کنیم
@ممنون میشم
^اوکی بریم
ویو شوگا
همه داشتیم دنبال اون دختره میگشتیم اسمش چی بود آها ات آره ات چه اسم قشنگی
داشتم از جلوی ساختمون رد میشدم که صدای داد شنیدم آره صدای خودش بود سریع رفتم سوار آسانسور شدم رفتم طبقه آخر ات داشت داد میزد یهو خودشو انداخت فاصله منو ات با هم زیاد نبود پس سریع دویدم و رفتم گرفتمش.............
خوب بود دیدم خوابم نمیبره گفتم یه پارت براتون بذارم شرط نداره
ویو ات
رفتم دفتر علامت مدیر*
*خب دلیل دعوا
۱آقا اجازه این شروع کرد(اینو به درخت میگن)
ای پاچه خوارررر ای ای ای
.دروغ میگه منو دوستم داشتیم وسایلمون و جمع میکردیم که................(براش تعریف کرد)
*خب ولی شما حق کتک کاری ندارید یک هفته اخراجی
.چیییییییی
۱بامن کاری ندارین
*نه
اون غوله رفت
.ولی دایی خودت میدونی چقدر روی مامانم حساسم ولی با این وجود بازم طرف اونو گرفتی خیلی بی شعوری اون به خواهر مرده تو توهین کرده تو هیچی نمیگی واقعا برای مامانم متاسفم که یه همچین داداش حروم ز............
اگه گفتین چی شد دایی بی شعورش زد توی گوشش
*بار آخرت باشه با من اینجوری حرف میزنی
.یه هفته که هیچی دیگه تا آخر عمرم پامو توی این خراب شده نمیذارم برو خوش باش
ورفتم بیرون
ویو ادمین خلتون
ات همینجوری که اشک میریخت وارد کلاس شد داییش هم پشت سرش اومد داخل همه بچه ها و استاد با تعجب نگاه میکردن
*ات ات ات وایسا حرف بزنیم دودقیقه گوش بده.
.چته چی از جونم میخوای دست از سرم بردار از بچگی کم اذیتم نکردی دخترت و زنت کم حرف بارم نکردن که یتیمم جام پیش خوانواده ی پول دآری مثل شما نیست الانم دارم میرم دیگه ولم کنید عرضه نگهداری از بچه خواهرم تم نداشتی گمشو اونور(باگریه تعنه زد بهش رفت)
دهن همه باز مونده بود
پرش زمانی به ساعت۲ شب
ات همینجوری سر گردون داخل خیابون راه میرفت در اصل دختری نبود که برای همچین چیز کوچیکی این کارو بکنه ۱۲ساله داره این فشار رو تحمل میکنه دیگه خسته شده بود به خودش اومد دید جلوی بلند ترین ساختمون سئول وایساده رفت سوار آسانسور شد دکمه طبقه آخر و زد و رفت پشت بوم رفت نشست لب پشت بوم وبه خاطراتش فکر میکرد بلند شد و بلند داد زد و از همه خدا حافظی کرد خودشو انداخت پایین که.......................
ویو ستایش الان در به در دارم دنبال ات میگردم نیست که نیست یه ماشین کنارم وایساد بوق زد توجهی نکردم که شیششو داد پایین و دیدم اون پسره نامجونه پا دوستاش
^چیزی شده چرا تا الان بیرونی
@دارم دنبال ات میگردم نیست
^میخوای کمک کنیم
@ممنون میشم
^اوکی بریم
ویو شوگا
همه داشتیم دنبال اون دختره میگشتیم اسمش چی بود آها ات آره ات چه اسم قشنگی
داشتم از جلوی ساختمون رد میشدم که صدای داد شنیدم آره صدای خودش بود سریع رفتم سوار آسانسور شدم رفتم طبقه آخر ات داشت داد میزد یهو خودشو انداخت فاصله منو ات با هم زیاد نبود پس سریع دویدم و رفتم گرفتمش.............
خوب بود دیدم خوابم نمیبره گفتم یه پارت براتون بذارم شرط نداره
۵.۶k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.