دخترای لجباز ✌ پسرای مغرور 👊
#دخترای_لجباز ✌ پسرای_مغرور 👊
پارت : 1
ژانر : اکشن . عاشقانه .کلکلی . طنز .
از زبون رومینا :
خب...بزارید از همینجا بگم ! من دختری نیستم ک سوسول باشه و به پسرا بچسبه . شیر فهم شدین ؟
ا...این چیه دارم میگم ؟ خخخخ الان شماها فکر میکنین این دختره رو ! رد داده بدبخت ! نه جانم من رد ندادم فقط یه کم هیجانزده ام ! ام...بزارین خودمو معرفی کنم ! من رومینام . بیست سالمه و ترم اول دانشگاهم . موهام قهوه ای پررنگه و قدم یک و هفتاده که بلنده . لاغرم و اندام ورزشکاری دارم . پوست صورتم صافه و دماغ کوچولویی دارم که شبیه دماغ عملیاس ( عمل نکردم ) . لبای قلوه ای دارم و چشمام درشت و عسلیه . بزارید بهتون بگم...من خیلی سریع سگ میشم ! یعنی یکی رو مغزم رژه بره میزنم لهش میکنم . بامزه و خوش خنده و خشنم . خیلی لجباز و پرروعم . من تهرانیم ولی حدود دوسال پیش به خاطر کار بابام رفتیم شیراز . الانم من به خاطر دانشگاهم اومدم تهران و با دوتا دوست خل و چلم ( مریم و دینا ) زندگی میکنم . حدود یه هفته از شروع شدن دانشگاه میگذره . من یه جورایی از پسرا متنفرم.خب...الانم ساعت هفت صبحه ک من دارم با شماها ور میزنم . دیگه باید برم این دوتا گورخر رو بیدار کنم .
رفتم سمت اتاق دینا و عین بز درو باز کردم و رفتم تو . من و مریم و دینا تقریبا هم قد همیم . من یه سانت از دینا بلندترم و مریمم هم قدمه . دینا یه جوری ولو شده بود رو تخت که خندم گرفت ! موهای بلند قهوه ایش رفته بودن تو دهنش . اه..عوق ! حالم بهم خورد . رفتم و پارچ آبشو از بالا سرش برداشتم و رو سرش خالی کردم! خخخخ پس چی فکر کردید ؟ برم بالا سرش و بگم : دینااا عزیزم بلند شو ؟ نه بابا تو خونه ما از این خبرا نیس. دینا سریعا چشمای قهوه ایش رو باز کرد و پرید از تخت پایین . یه نگاه به من کرد و گفت : رومیناااا ! جرت میدم!
اوه اوه مث اینکه وضع حسابی خرابه !
پارت : 1
ژانر : اکشن . عاشقانه .کلکلی . طنز .
از زبون رومینا :
خب...بزارید از همینجا بگم ! من دختری نیستم ک سوسول باشه و به پسرا بچسبه . شیر فهم شدین ؟
ا...این چیه دارم میگم ؟ خخخخ الان شماها فکر میکنین این دختره رو ! رد داده بدبخت ! نه جانم من رد ندادم فقط یه کم هیجانزده ام ! ام...بزارین خودمو معرفی کنم ! من رومینام . بیست سالمه و ترم اول دانشگاهم . موهام قهوه ای پررنگه و قدم یک و هفتاده که بلنده . لاغرم و اندام ورزشکاری دارم . پوست صورتم صافه و دماغ کوچولویی دارم که شبیه دماغ عملیاس ( عمل نکردم ) . لبای قلوه ای دارم و چشمام درشت و عسلیه . بزارید بهتون بگم...من خیلی سریع سگ میشم ! یعنی یکی رو مغزم رژه بره میزنم لهش میکنم . بامزه و خوش خنده و خشنم . خیلی لجباز و پرروعم . من تهرانیم ولی حدود دوسال پیش به خاطر کار بابام رفتیم شیراز . الانم من به خاطر دانشگاهم اومدم تهران و با دوتا دوست خل و چلم ( مریم و دینا ) زندگی میکنم . حدود یه هفته از شروع شدن دانشگاه میگذره . من یه جورایی از پسرا متنفرم.خب...الانم ساعت هفت صبحه ک من دارم با شماها ور میزنم . دیگه باید برم این دوتا گورخر رو بیدار کنم .
رفتم سمت اتاق دینا و عین بز درو باز کردم و رفتم تو . من و مریم و دینا تقریبا هم قد همیم . من یه سانت از دینا بلندترم و مریمم هم قدمه . دینا یه جوری ولو شده بود رو تخت که خندم گرفت ! موهای بلند قهوه ایش رفته بودن تو دهنش . اه..عوق ! حالم بهم خورد . رفتم و پارچ آبشو از بالا سرش برداشتم و رو سرش خالی کردم! خخخخ پس چی فکر کردید ؟ برم بالا سرش و بگم : دینااا عزیزم بلند شو ؟ نه بابا تو خونه ما از این خبرا نیس. دینا سریعا چشمای قهوه ایش رو باز کرد و پرید از تخت پایین . یه نگاه به من کرد و گفت : رومیناااا ! جرت میدم!
اوه اوه مث اینکه وضع حسابی خرابه !
۵.۴k
۰۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.