من دختر قلدر مدرسمونم
من دختر قلدر مدرسمونم
ب ظاهر ارومم و واقعنم هستم
ولی اگه یکی بخواد باهام بد رفتاری کنه دیگه فک نکنم سالم بمونه
توی مدرسه طرفدارای زیادی دارم
خیلیا دوسم دارن و حمایتم میکنن ولی ی عده هم هستن ک باهام در جنگن و رقابت میکنن
بله ی اکیپ دختر و پسر ک با هم هستن و بچه های ضعیف و مظلوم این مدرسه رو اذیت میکنن و براشون قلدری میکنن منم سعی میکنم جلوشونو بگیر
با اینکه خودمم قلدرم ولی فقط زورم ب ضعیف های مدرسه نمیرسه
سعی میکنم ک بیشتر ب بچه های بدِ این مدرسه قلدری کنم تا دیگه کوچیک تر از خودشونو اذیت نکنن
درواقع ی جورایی ازم میترسن
و جرعتشو ندارن ک تو روی من وایسن و برای من قلدری کنن
ولی چ میشه کرد اون اکیپ ترسو فقط زورش ب ضعیفا میرسه
......
ی مدتی هس ک جونگوو ( عضو همون اکیپ قلدره)
خیلی تو خودشه و کمتر برای بقیه قلدری میکنه و کمتر ب پرو پای من میپیچه
امم شاید افسرده شده .. هه ن بابا
اصن ولش
شایدم ادم شده و داره دست از قلدری هاش میکشه..... چمدونم شاید
شایدم از اون اکیپ بیاد بیرون
چند روز بعد...
زنگ تفریح مدرسه :
ویو ات
عاااا چند روزه ک خبری از قلدری های اونا نمیبینم و قلدری های منم کمتر شده
زیادم دیگه اون اکیپ مخصوصا جونگوو رو نمیبینم
زیاد این ورا افتابی نمیشن
یعنی چی شده
نمیدونم شاید واقعا دست از قلدری کردن برداشتن
زینگ زینگ زینگ (زنگ تفریح تموم شد)
زنگو زدن و ما رفتیم کلاس
من ردیف دوم میشستم
نشستم معلم اومد و شروع کرد ب درس دادن
نیم ساعت بعد.....
درس تموم شد و حالا استاد واسه وقت اضافه بمون تمرین داده حل کنیم
درحال نوشتن تمرینا بودم ک همش نگاه های سنگین ی نفرو رو خودم حس میکردم نمیدونستم از کجاس این نگا، واس همینم اهمیتی ندادم
زین زینگ زینگ
زنگ خورد و همه داشتن میرفتن
خونه هاشون
منم میخواستم برم ک معلم گفت ک مدید کارت داره برو ب دفترش
رفتم و بهم ی پروژه ی دو نفره داد ک انجام بدم ولی نمیدونم نفر دومی ک میخواد با من این پروژه رو انجام بده کیه
مدیر بهم گف ک بهت میگم با کی هم گروه میشی
داشتم میرفتم خونه ک از اخرای حیاط مدرسه صدای دعوا میومد کنجکاو شدم و رفتم ببینم ک چ خبره و دیدم ک.....
وای نه ی اکیپ جمع شدن دور هم و دارن واسه ی نفر قلدری میکنن و حولش میدن ک میوفته رو زمین و با پا بهش لگد میزنن و میخندن
منم از اون جایی ک وظیفم همین بود ک قلدر ادمای قلدر باشم و از کسایی ک واسشون قلدی میشه مراقبت کنم
رفتم جلو و اون اکیپو از اون فرد دور کردم
اون فرد بلند شد و روی خونی و زخمو زیلیشو بهم نشون داد ک خیلییی تعجب کردم وای یعنی خودشه
اصلااا باورم نمیشد ک اون باشه
اون... اون....
دوستان نوشته ی خودمه اولین چیزی ک نوشتم اینه امیدوارم خوشتون اومده باشه ✨🌈
ب نظرتون خوبه؟ خوب نوشتم؟ ادامش بدم؟
ب ظاهر ارومم و واقعنم هستم
ولی اگه یکی بخواد باهام بد رفتاری کنه دیگه فک نکنم سالم بمونه
توی مدرسه طرفدارای زیادی دارم
خیلیا دوسم دارن و حمایتم میکنن ولی ی عده هم هستن ک باهام در جنگن و رقابت میکنن
بله ی اکیپ دختر و پسر ک با هم هستن و بچه های ضعیف و مظلوم این مدرسه رو اذیت میکنن و براشون قلدری میکنن منم سعی میکنم جلوشونو بگیر
با اینکه خودمم قلدرم ولی فقط زورم ب ضعیف های مدرسه نمیرسه
سعی میکنم ک بیشتر ب بچه های بدِ این مدرسه قلدری کنم تا دیگه کوچیک تر از خودشونو اذیت نکنن
درواقع ی جورایی ازم میترسن
و جرعتشو ندارن ک تو روی من وایسن و برای من قلدری کنن
ولی چ میشه کرد اون اکیپ ترسو فقط زورش ب ضعیفا میرسه
......
ی مدتی هس ک جونگوو ( عضو همون اکیپ قلدره)
خیلی تو خودشه و کمتر برای بقیه قلدری میکنه و کمتر ب پرو پای من میپیچه
امم شاید افسرده شده .. هه ن بابا
اصن ولش
شایدم ادم شده و داره دست از قلدری هاش میکشه..... چمدونم شاید
شایدم از اون اکیپ بیاد بیرون
چند روز بعد...
زنگ تفریح مدرسه :
ویو ات
عاااا چند روزه ک خبری از قلدری های اونا نمیبینم و قلدری های منم کمتر شده
زیادم دیگه اون اکیپ مخصوصا جونگوو رو نمیبینم
زیاد این ورا افتابی نمیشن
یعنی چی شده
نمیدونم شاید واقعا دست از قلدری کردن برداشتن
زینگ زینگ زینگ (زنگ تفریح تموم شد)
زنگو زدن و ما رفتیم کلاس
من ردیف دوم میشستم
نشستم معلم اومد و شروع کرد ب درس دادن
نیم ساعت بعد.....
درس تموم شد و حالا استاد واسه وقت اضافه بمون تمرین داده حل کنیم
درحال نوشتن تمرینا بودم ک همش نگاه های سنگین ی نفرو رو خودم حس میکردم نمیدونستم از کجاس این نگا، واس همینم اهمیتی ندادم
زین زینگ زینگ
زنگ خورد و همه داشتن میرفتن
خونه هاشون
منم میخواستم برم ک معلم گفت ک مدید کارت داره برو ب دفترش
رفتم و بهم ی پروژه ی دو نفره داد ک انجام بدم ولی نمیدونم نفر دومی ک میخواد با من این پروژه رو انجام بده کیه
مدیر بهم گف ک بهت میگم با کی هم گروه میشی
داشتم میرفتم خونه ک از اخرای حیاط مدرسه صدای دعوا میومد کنجکاو شدم و رفتم ببینم ک چ خبره و دیدم ک.....
وای نه ی اکیپ جمع شدن دور هم و دارن واسه ی نفر قلدری میکنن و حولش میدن ک میوفته رو زمین و با پا بهش لگد میزنن و میخندن
منم از اون جایی ک وظیفم همین بود ک قلدر ادمای قلدر باشم و از کسایی ک واسشون قلدی میشه مراقبت کنم
رفتم جلو و اون اکیپو از اون فرد دور کردم
اون فرد بلند شد و روی خونی و زخمو زیلیشو بهم نشون داد ک خیلییی تعجب کردم وای یعنی خودشه
اصلااا باورم نمیشد ک اون باشه
اون... اون....
دوستان نوشته ی خودمه اولین چیزی ک نوشتم اینه امیدوارم خوشتون اومده باشه ✨🌈
ب نظرتون خوبه؟ خوب نوشتم؟ ادامش بدم؟
۹.۹k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.