فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵
فیک کوک دختر کوچولوی من پارت²⁵
ات ویو *
تو خوابم نازم بودم که با صدای کوک بیدار شدم . خیلی خسته بودم خواستم دوباره بخوابم که با حرف کوک عین برق زده ها بلند شدم
ات : ساحل ؟ راست میگی ؟
کوک با دیدن قیافم خندش گرفت
ات : واس چی میخندی
کوک : قیافه خودت رو دیدی ؟
رفتم جلو آیینه دیدم نصف موهام سیخ شده رفته بالا خودمم داشت خندم میگرفت
کوک : خب حالا میخوای ببرمت ساحل ؟
ات : آره آره آرههههه هوراااااااا ساحللللل
کوک : خب بیا پایین صبحونه بخورم بعدش میریم ساحل
کوک رفت پایین منم رفتم دسشویی دست و صورتم و رو شستم لباسم رو عوض کردم و با بدو بدو رفتم پایین سر میز
بعد صبحونه * کوک *
داشتم با آرامش صبحونه میخوردم و تو دلم به ذوق کردنای ات میخندیدم
وقتی صبحونه تموم شد وقتش شد که آماده بشیم بریم که یهو استرس گرفتم
نکنه اون از من خوشش نیاد یا بعدش دیگه ازم متنفر بشه . نه نه کوک همچی اوکیه
ات ویو *
بعد صبحونه رفتم بالا یه دوش ۱۰ مینی گرفتم یه آرایش خیلی ملایم کردم بعدش رفتم سراغ کمدم یه پیراهن قهوه ای پوشیدم ( میزارم عکسشو ) با یه کتونی آل استار همرنگ لباسم ( اونم میزارم ) موهام رو باز گذاشتم خیلی خوشگل شده بودم .
رفتم پایین کوک آماده بود و روی مبل نشسته بود
ات : من آمادمممممم
کوک : بریم ؟
ات : بریممممممم ( ذوق)
ببخشید اگه بد شده من هر روز کلی امتحان و تکلیف دارم وقت نمیکنم بشینم بنویسم
ات ویو *
تو خوابم نازم بودم که با صدای کوک بیدار شدم . خیلی خسته بودم خواستم دوباره بخوابم که با حرف کوک عین برق زده ها بلند شدم
ات : ساحل ؟ راست میگی ؟
کوک با دیدن قیافم خندش گرفت
ات : واس چی میخندی
کوک : قیافه خودت رو دیدی ؟
رفتم جلو آیینه دیدم نصف موهام سیخ شده رفته بالا خودمم داشت خندم میگرفت
کوک : خب حالا میخوای ببرمت ساحل ؟
ات : آره آره آرههههه هوراااااااا ساحللللل
کوک : خب بیا پایین صبحونه بخورم بعدش میریم ساحل
کوک رفت پایین منم رفتم دسشویی دست و صورتم و رو شستم لباسم رو عوض کردم و با بدو بدو رفتم پایین سر میز
بعد صبحونه * کوک *
داشتم با آرامش صبحونه میخوردم و تو دلم به ذوق کردنای ات میخندیدم
وقتی صبحونه تموم شد وقتش شد که آماده بشیم بریم که یهو استرس گرفتم
نکنه اون از من خوشش نیاد یا بعدش دیگه ازم متنفر بشه . نه نه کوک همچی اوکیه
ات ویو *
بعد صبحونه رفتم بالا یه دوش ۱۰ مینی گرفتم یه آرایش خیلی ملایم کردم بعدش رفتم سراغ کمدم یه پیراهن قهوه ای پوشیدم ( میزارم عکسشو ) با یه کتونی آل استار همرنگ لباسم ( اونم میزارم ) موهام رو باز گذاشتم خیلی خوشگل شده بودم .
رفتم پایین کوک آماده بود و روی مبل نشسته بود
ات : من آمادمممممم
کوک : بریم ؟
ات : بریممممممم ( ذوق)
ببخشید اگه بد شده من هر روز کلی امتحان و تکلیف دارم وقت نمیکنم بشینم بنویسم
- ۵۴.۰k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط