خواجه ملتمسانه گفت سرورم شما امپراطور یک کشور هستین پس باید درک کنین مسئولیت ...

𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴¹
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋

خواجه ملتمسانه گفت :سرورم شما امپراطور یک کشور هستین ...پس باید درک کنین مسئولیت های دیگری هم دارین‌!‌

جونگکوک خواست بره اما با هایون مواجه شد !

_________________________________________________________

[پرش زمانی به یک ماه بعد ]

تو این یکماه اتفاقات زیادی رخ نداد ...
اما جونگکوک مدارکی پیدا کرد که نه تنها فساد وزیر جانگ رو بلکه فساد کل روسای جنوب و ملکه مادر رو افشا میکنه ...
جونگکوک و هایون متوجه شدن از دست دادن دختر کوچکشان کار وزیر جانگه !
و از همه مهم تر جونگکوک نامه ای از جیمین دریافت کرده بود  که در اون سلامت خودش و دختری که حالا همسرشه رو تضمین کرد و گفت که در شهر مرزی جوسان هستند و وزیر جانگ و وزیر پارک نتوانستند پیداشون کنند !

_اقامتگاه هایون_

هایون و جونگکوک باهم در حال صحبت کردن بودن ...
اما موضوع یک سال پیش که مطرح شد باهم بحثشون شد ...

_وایی خدا تو اون لحظات حتی حرفی هم نمیزدی ...من فکر نمیکردم اهل این حرفا باشی ...تو از بقیه زنا حسود تری هایونی!

+تو هر لحظه که سرت آزاد بود میرفتی پیش لیا جونت به نظرت باید در آرامش مینشستم؟

_پس داشتی از حسودی پاره میشدی؟

+آره ...حتی اون موقع که با جینا مکاتبه هم می کردی در حال جرخوردن بودم !

_واقعا ؟ من با جینا مکاتبه می‌کردم؟  یادم نمیاد ...بیچاره پارک جینا ‌...

+آره البته الان با هوسوک ازدواج کرده ولی خب ...

هایون داشت حرفی میزد که ناگهان حالش بد شد ...

جونگکوک بازوهای هایون رو گرفت و بلند فریاد کشید : پزشک دربار رو خبر کنیـــــد !

..........................................................................................

هایون دستش رو از پشت پرده بیرو آورد تا پزشکیار دربار نبضش رو بگیره ...
دیدگاه ها (۰)

𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛 𝙿𝚊𝚛𝚝⁴²𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋هایون د...

تازه تموم شد🥲⭐️🪐

احساساتمو قرض میگیرم تا برای تو ...عزیز جانم بنویسم!هانولِ م...

اهم بگین دوستان😐

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط