چند پارتی درخواستی
چند پارتی درخواستی
(چان)
ویو چان
بزار از این فرست سو استفاده کنم منم متقابلا بغلش کردم لبشو بوسیدم که بچه شروع کردن از خودشون صدا در آوردن
جونگین:یااااا هیونگ بسه حالمون بهم خورد داری نونا رو میخوری(💀)
چان:به تو چه بچه زنمه
هان:بسه دیگه این کاراتون رو بزارید برای خونه الان باید جشن بگیریمممم
همه نشستن رو کاناپه تا نوشیدنی بخورن تو هم برای حرص دادن چان رفتی نشستی کنار لینو (بایس تو،تو اینجا لینوعه مثلا)
چان میدونست که بایست لینوعه درسته لینو دوست بچگی های چانه ولی چان همیشه سر این موضوع حسابی عصبی میشه به ا.ت میگفت که سعی کنه زیاد نزدیکش نشه.
چان ویو
میدونستم این کارا همه برای حرص دادنه منه ولی نمیدونم چرا بازم عصبی میشم با اینکه نقششو میدونم
قشنگ نشسته بود کنار لینو با اون دامن کوتاهش داشت با لینو نوشیدنی میخورد میخندید دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم بلند شدم رفتم دقیقا نشستم بینشون
-هه هه هه به چی میخندین
لینو:هیچی ا.ت داشت خاطره تعریف میکرد
_چه خاطره ای
+مهم نیست
چان یه نگاه بهت کرد لینو دیگه هیچی نگفت بینتون سکوت افتاد تو فقط به لیوان نوشیدنی نگاه میکردی
لینو:من میرم یکم چیپس بیارم
+باشه زود برگرد
لینو:باشه
وقتی لینو رفت چان برگشت سمت تو دستشو دور کمرت حلقه کرد
-این رفتار برای چیه؟
+چه رفتاری؟
-خودتو نزن به اون راه به خاطر این کارت هم که شده خونه یه تنبه خوب برات در نظر گرفتم
+میشه بس کنی
-نه(بلند گفت)
که همه بچه ها سکوت کردن به شما دوتا نگاه کردن چان بلند شد روبه روت وایستاد
-نمیتونم بزارم باهام قهر بمونی خودت که میدونی وقتی باهام قهری چه حالی میشم حالا تصورشم بکن ۳ روزه نه بغلم میکنی نه میبوسیم نه باهام حرف میزنی نه کنارم رو تخت میخوابی
خودت فکر کن ببین چه حالیم نمیخوام نمیتونم قهرت رو تحمل کنم حالا لطفا باهام آشتی کن دیگه نمیتونم بیشتر تحمل کنم
یه نگاه به چشم های بغضیش کردی
+باشه میبخشمت
که همه بچه ها شروع کردن دست جیغ میزدن😂
چانم محکم بغلت کرد در گوشت گفت
-فکر نکن از تنبیهت میگذرم خانم
اون شب حسابی با بچه ها خوش گذروندین
تو خونه هم که نماز خوندین
[میدونم چرت شد ببخشید]
(چان)
ویو چان
بزار از این فرست سو استفاده کنم منم متقابلا بغلش کردم لبشو بوسیدم که بچه شروع کردن از خودشون صدا در آوردن
جونگین:یااااا هیونگ بسه حالمون بهم خورد داری نونا رو میخوری(💀)
چان:به تو چه بچه زنمه
هان:بسه دیگه این کاراتون رو بزارید برای خونه الان باید جشن بگیریمممم
همه نشستن رو کاناپه تا نوشیدنی بخورن تو هم برای حرص دادن چان رفتی نشستی کنار لینو (بایس تو،تو اینجا لینوعه مثلا)
چان میدونست که بایست لینوعه درسته لینو دوست بچگی های چانه ولی چان همیشه سر این موضوع حسابی عصبی میشه به ا.ت میگفت که سعی کنه زیاد نزدیکش نشه.
چان ویو
میدونستم این کارا همه برای حرص دادنه منه ولی نمیدونم چرا بازم عصبی میشم با اینکه نقششو میدونم
قشنگ نشسته بود کنار لینو با اون دامن کوتاهش داشت با لینو نوشیدنی میخورد میخندید دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم بلند شدم رفتم دقیقا نشستم بینشون
-هه هه هه به چی میخندین
لینو:هیچی ا.ت داشت خاطره تعریف میکرد
_چه خاطره ای
+مهم نیست
چان یه نگاه بهت کرد لینو دیگه هیچی نگفت بینتون سکوت افتاد تو فقط به لیوان نوشیدنی نگاه میکردی
لینو:من میرم یکم چیپس بیارم
+باشه زود برگرد
لینو:باشه
وقتی لینو رفت چان برگشت سمت تو دستشو دور کمرت حلقه کرد
-این رفتار برای چیه؟
+چه رفتاری؟
-خودتو نزن به اون راه به خاطر این کارت هم که شده خونه یه تنبه خوب برات در نظر گرفتم
+میشه بس کنی
-نه(بلند گفت)
که همه بچه ها سکوت کردن به شما دوتا نگاه کردن چان بلند شد روبه روت وایستاد
-نمیتونم بزارم باهام قهر بمونی خودت که میدونی وقتی باهام قهری چه حالی میشم حالا تصورشم بکن ۳ روزه نه بغلم میکنی نه میبوسیم نه باهام حرف میزنی نه کنارم رو تخت میخوابی
خودت فکر کن ببین چه حالیم نمیخوام نمیتونم قهرت رو تحمل کنم حالا لطفا باهام آشتی کن دیگه نمیتونم بیشتر تحمل کنم
یه نگاه به چشم های بغضیش کردی
+باشه میبخشمت
که همه بچه ها شروع کردن دست جیغ میزدن😂
چانم محکم بغلت کرد در گوشت گفت
-فکر نکن از تنبیهت میگذرم خانم
اون شب حسابی با بچه ها خوش گذروندین
تو خونه هم که نماز خوندین
[میدونم چرت شد ببخشید]
۷.۷k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.