چند پارتی درخواستی
چند پارتی درخواستی
(چان)
وقتی زنشی و توی مراسم برنده شدن و قهرین باهم و به دیدن اون و پسرا میری
سه روز پیش با چان یه دعوا شدید کردیم سر یه موضوع خیلی چرت باهاش قهرم با اینکه اون خیلی سعی میکرد ناز منو بکشه ولی من کوتاه نمیومدم امروز پسرا تو مراسم(خودتون یه چیزی تصور کنید) برنده شده بودن تو داشتی لایو مراسم رو نگاه میکردی از قیافه چان ترکیبی از غم شادی بود ولی قشنگ معلوم بود داره تلاش میکنه عادی رفتار کنه مراسم که تموم شد درست پنج دقیقه بعدش یه تکس از طرف چان دریافت کردی
-دارم با بچه ها میرم خوابگاه.
تو تا تکس رو دیدی یه چیزی به ذهنت زد پس سری بلند شدی رفتی یه دوش ۵ مینی گرفتی زود آماده شدی به سمت خوابگاه رفتی زنگ زدی که در توسط هیونجین باز شد
هیونجین:اوه نونا خوش اومدی بیا تو
+سلام هیون
وقتی وارد خونه شدی همه ازت استقبال کردن جز چان و قشنگ از صورتش میتونستی بفهمی چقدر تعجب کرده رفتی طرفش رو نوک انگشتات وایستادی بغلش کردی
+بهت تبریک میگم عزیزم
+(آروم در گوشش جوری که فقط خود چان بشنوه)فکر نکن باهات آشتی کردم جلو بچه ها طبیعی جلوه بده
ویو چان
از اینکه بغلم کرده بعد ۳ روز واقعا خیلی خوشحالم ولی خب چه میشه کرد اون هنوز قهره و واقعا نمیدونم چجوری از دلش در بیارم که یهو یه فکر به سرم زد.....
(چان)
وقتی زنشی و توی مراسم برنده شدن و قهرین باهم و به دیدن اون و پسرا میری
سه روز پیش با چان یه دعوا شدید کردیم سر یه موضوع خیلی چرت باهاش قهرم با اینکه اون خیلی سعی میکرد ناز منو بکشه ولی من کوتاه نمیومدم امروز پسرا تو مراسم(خودتون یه چیزی تصور کنید) برنده شده بودن تو داشتی لایو مراسم رو نگاه میکردی از قیافه چان ترکیبی از غم شادی بود ولی قشنگ معلوم بود داره تلاش میکنه عادی رفتار کنه مراسم که تموم شد درست پنج دقیقه بعدش یه تکس از طرف چان دریافت کردی
-دارم با بچه ها میرم خوابگاه.
تو تا تکس رو دیدی یه چیزی به ذهنت زد پس سری بلند شدی رفتی یه دوش ۵ مینی گرفتی زود آماده شدی به سمت خوابگاه رفتی زنگ زدی که در توسط هیونجین باز شد
هیونجین:اوه نونا خوش اومدی بیا تو
+سلام هیون
وقتی وارد خونه شدی همه ازت استقبال کردن جز چان و قشنگ از صورتش میتونستی بفهمی چقدر تعجب کرده رفتی طرفش رو نوک انگشتات وایستادی بغلش کردی
+بهت تبریک میگم عزیزم
+(آروم در گوشش جوری که فقط خود چان بشنوه)فکر نکن باهات آشتی کردم جلو بچه ها طبیعی جلوه بده
ویو چان
از اینکه بغلم کرده بعد ۳ روز واقعا خیلی خوشحالم ولی خب چه میشه کرد اون هنوز قهره و واقعا نمیدونم چجوری از دلش در بیارم که یهو یه فکر به سرم زد.....
۹.۴k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.